ورود به بازار جهانی بیوتکنولوژی، نیازمند سرمایهگذاری و انجام اقدامات مناسب در این زمینه میباشد. کشورهای مختلف و از جمله کشورهای درحال توسعه، استراتژیهای مدیریتی مختلفی را برای ورود به عرصه نوینی که بهنام اقتصاد زیستی در حال شکل گرفتن است، در پیش گرفتهاند. در زیر به برخی محورهای مشترک این استراتژیها اشاره شده است:
توسعه بهرهبرداری اقتصادی از بیوتکنولوژی، نیازمند ایجاد یک سیستم مدیریتی متناسب با اقتصاد نوین محصولات بیولوژیکی میباشد. کشورهای در حال توسعه جهت شرکت در این اقتصاد نوین، حداقل بایستی پنج نکتة کلیدی زیر را در سیستمهای مدیریتی خود در نظر گیرند:
1- دسترسی به بازار
2- اتحادهای بینالمللی بیوتکنولوژی
3- نظامهای مالکیت فکری
4- مدیریت منافع و خطرات
5- نظامهای مؤثر کنترل
1- دسترسی به بازار
یکی از بزرگترین گامها در ورود به تجارت جهانی، "دسترسی به بازار" میباشد. اگرچه به دنبال گفتگوهای پنجاه سال اخیر، آزادسازی تجاری تا حدود زیادی افزایش یافته است، ولی هنوز موانع زیادی در مقابل تجارت محصولات بیوتکنولوژی، به ویژه برای کشورهای جهان سوم، وجود دارد. تعرفههای بالا و نیاز به استانداردهای قابلقبول از جملة مهمترین این موانع محسوب میشوند. محصولات کشاورزی و صنعتی که به کشورهای صنعتی صادر میشوند، از میزان زیاد تعرفهها رنج میبرند. دراین میان، اتحادیة اروپا و ژاپن دارای بالاترین تعداد محصولات کشاورزی با تعرفة بالا میباشند.
به طور کلی تعرفههای بالا و تعدیل قیمتها، تمایل برای فروش محصولات نهایی فرآوری شده توسط کشورهای در حال توسعه را کم میکند و به این ترتیب امکان رشد و تجمع مهارتها در این کشورها کم میشود.
از آنجاییکه کشورهای پیشرفته، یارانههای بالایی به بخش کشاورزی و محصولات صادراتی اختصاص میدهند، توانستهاند در بازار تجارت جهانی، بسیاری از کشورهای در حال توسعه را به حاشیه برانند. همچنین به دلیل عدم وجود بازارهای آزاد، کشورهای در حال توسعه تمایل زیادی برای سرمایهگذاری در زمینة صادرات محصولات فرآوریشده حاصل از مواد خام خود را ندارند.
مشکل دیگر صادرکنندگان این است که میبایست محصولات خود را به سطح استانداردهای کشورهای واردکننده برسانند که این یک عامل مهم در تجارت بینالملل میباشد. در بیشتر موارد، استانداردهای داخلی کشورهای صادرکننده، با استانداردهای بازارهای صادرات متفاوت است؛ لذا این کشورها برای رساندن محصولات خود در سطح استانداردهای موردنیاز بازار و مصرفکنندگان، هزینههای زیادی را متحمل میشوند. بسیاری از کشورهای در حال توسعه، اغلب فاقد امکانات و نیروی متخصص کافی برای رساندن تولیدات خود به سطح استانداردهای مطلوب واردکنندگان هستند. این در حالی است که کشورهای در حال توسعه، حتی محصولاتی را وارد میکنند که در کشورهای پیشرفته ممنوع شدهاند؛ ولی کشورهای پیشرفته محدودیتهای زیادی برای ورود محصولات تولیدشده در کشورهای درحالتوسعه قایل هستند.
این نوع محدودیتها و دیگر مکانیسمهای بازدارنده، محدودیت بزرگی در زمینه ورود به بازار بیوتکنولوژی محسوب میشوند. بنابراین نیاز است که کشورهای درحال توسعه در جهت برطرف کردن این موانع و پیشبرد استفادة گسترده از بیوتکنولوژی، گام بردارند و تلاش خاصی برای ایجاد فرصتهای تجاری بهتر انجام دهند. این تلاش بایستی بر مبنای معیارهایی باشد که بتواند موانع و سدهای معرفی و صادرات فرآوردههای بیولوژیک تولیدشده در کشورهای در حال توسعه را از پیش رو بردارد. بدونشک، این معیارها بایستی بهعنوان استراتژیهای دارای اولویت، در اقتصاد زیستی (Bioeconomy) نوین که در حال تکوین است، مدنظر قرار گیرند.
2
- اتحادهای بیوتکنولوژی (Biotechnology alliance)
یکی از پیشرفتهای بزرگ در ساختار جهانی بیوتکنولوژی، ایجاد شبکههایی است که فعالیتهای مشترک انجام میدهند. این شبکهها، محصول همکاری و ارتباطات پیچیده بین تعداد زیادی از سرمایهگذاران هستند. این همکاری، ریسک ناشی از توسعة محصولات جدید را کاهش داده و باعث تبادل اطلاعات بین سرمایهگذاران میشود. این همکاریهای مشترک، بطور کلی از طریق گرفتن مجوز (licencing)، پرداخت هزینههای تحقیق و توسعه، بازپرداخت هزینههای محصولات و خدمات تولید شدة مشترک، اعطای حق امتیاز و غیره به تأمین منابع مالی کمک مینمایند. چنین تشکیلاتی به ویژه در مناطقی که امکان دسترسی به دیگر اشکال مالی مانند سرمایهگذاری ریسکپذیر، کم و محدود است؛ از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. حتی در جایی که امکان سرمایهگذاری ریسکپذیر نیز وجود دارد، این نوع همکاریها میتواند به عنوان یک عامل کاهشدهندة خطر (ریسک) عمل کنند.
اغلب همکاریهای مشترک در کشورهای صنعتی صورت میگیرد. اما امروزه این نوع فعالیتها بهخصوص در زمینه بیوتکنولوژی کشاورزی به کشورهای در حال توسعه نیز سرایت کرده است.
در کنار عوامل کاهشدهندة ریسک که در بالا بدانها اشاره شد، فعالیتهای مشترک میتوانند نقش بسیار مهمی در توسعة توانمندیهای تکنیکی شرکتها و مؤسسات کشورهای در حال توسعه ایفا نمایند. این همکاریها به پیشبرد سیاست استانداردسازی تولیدات صنعتی در کشورهای در حال توسعه نیز کمک خواهد نمود. بدین منظور، بایستی مدلهای همکاریهای مشترک که با شرایط کشورهای در حال توسعه همخوانی دارد را شناسایی کرد و به عنوان بخشی از توسعة اقتصاد زیستی جدید بهکارگرفت.
3- نظامهای مالکیت فکری
معمولاً تکنولوژیهای نوظهور، با قوانین سختی در ارتباط با حفاظت مالکیت فکری مواجه هستند. بنا به دلایلی، بیوتکنولوژی اهمیت بیشتری در این زمینه دارد؛ زیرا اولاً نیازمند پتنت نمودن اشکال زندة تکنولوژی است و ثانیاً معیارهای سیاسی گاه و بیگاه در پایهریزی صنعت بیوتکنولوژی دخیل هستند.
عقاید مختلفی در مورد اهمیت حفاظت از پتنتها در تکامل صنعت بیوتکنولوژی وجود دارد. روند توسعة بیوتکنولوژی کشاورزی نشان میدهد که اهمیت قوانین مالکیت فکری در توانایی کشورهای در حال توسعه برای شرکت در اقتصاد زیستی جدید، بسته به ماهیت تحقیق، سطح توسعة تکنولوژیکی و میزان سرمایهگذاری، به طور چشمگیری متفاوت است.
بسیاری از کشورهای در حال توسعه هنوز قادر به حفظ جزئیات فعالیتهای اختراعی خود نیستند و برای این کشورها، شرکت در بازار نوپای اقتصاد زیستی، مبهم و نامأنوس است. بنابراین این کشورها میبایست نسبت به ایجاد قوانین مالکیت فکری اقدام کنند. بدونشک این قوانین، توانایی آنها را در ایفای نقش در اقتصاد زیستی جدید، تحتتأثیر قرار خواهد داد.
علاوهبراین، بسیاری از کشورهای در حال توسعه هنوز در مراحل اولیة یادگیری تکنولوژی میباشند؛ لذا برای توسعه صنعتی خود به تکنولوژیهای پتنت شده در کشورهای پیشرفته، نیاز دارند. کشورهای در حال توسعة نسبتاً پیشرفتهتر به ایجاد یک تعادل بین علایق خود برای "دسترسی به تکنولوژیهای پتنت شده کشورهای پیشرفته" و "حفظ و پتنت نمودن دستآوردهای خود" نیازمند هستند؛ اما تاکنون مدل مناسبی جهت گنجاندن این دو مفهوم مختلف در قالب یک استراتژی بوجود نیامده است.
4- مدیریت منافع و خطرات
عمدة بحثها در مورد خطرات بیوتکنولوژی در زمینههای بهداشتی و محیطی مطرح بوده است. عدم مدیریت و شناخت صحیح این منافع و خطرات، بهعنوان یک عامل اصلی و مهم در بروز مقاومت در پذیرش تکنولوژیهای جدید بهشمار میرود. امروزه در دنیا مؤسساتی وجود دارند که راجع به "مدیریت منافع و خطرات بیوتکنولوژی" کار میکنند. بهطور معمول، چنین بحثهایی به عنوان بخشی از تکامل بازار محسوب میشوند.
بههرحال بحثهای مربوط به خطرات بیوتکنولوژی، میتوانند تهدیدی برای صنعتی شدن آن باشند. مثلاً استفاده از محصولات مقاوم به حشرات، دارای مزایای زیاد اقتصادی و منافع بهداشتی است، ولی ذینفعهای صنایع شیمیایی در مقابل آن مقاومت میکنند.
5- نظامهای مؤثر کنترل
در مورد بیوتکنولوژی صنعتی، دو جنبه تنظیمی وجود دارد که میتواند اقتصاد زیستی جدید را تحت تأثیر قرار دهد:
الف) جنبه اول به بازار جهانی محصولات تراریخته مربوط میشود؛ این محصولات گاه با مقاومتهایی از طرف مصرفکنندهها روبرو میشوند. در برخی از موارد، علت بروز این مقاومتها، وجود مسایل فرهنگی میباشد. اگر این تکنولوژیها به کشورهای مصرفکننده انتقال داده شوند و کشورهای مصرفکننده، خود تولیدکنندة این نوع محصولات باشند، مقاومتها کمتر خواهند شد.
ب) جنبه دوم، تنظیم و کنترل معیارهایی است که برای تسهیل پذیرش بیوتکنولوژی صنعتی طراحی شدهاند. در اصل، کنترل بیوتکنولوژی صنعتی مشابه کنترل محصولات بیوتکنولوژی کشاورزی و پزشکی خواهد بود؛ اما هنوز مورد مخالفت قرار نگرفتهاند و در مقایسه با موارد دیگر، کمتر بحثانگیز بودهاند؛ زیرا اولاً محصولات بیوتکنولوژی که در مراحل مختلف فرایندهای صنعتی استفاده میشوند (مانند آنزیمها در صنایع نساجی و چرم)، خود محصول نهایی (مثلاً لباس و کفش) نیستند و ثانیاً آنزیمها توانایی انتقال توالیهای ژنی که از آن تولید شدهاند را به هیچ کدام از دیگر اشکال حیات ندارند. در واقع مزایای بالقوة بیوتکنولوژی صنعتی آنرا به عنوان یک ابزار توانمند در فرایند توسعة پایدار درآورده است.
تعداد فزآیندة اختراعات و سیستمهای طراحی جدید کمک خواهد نمود تا بیوتکنولوژی بتواند با سایر تکنولوژیهای قدیمی رقابت کند؛ البته در این میان، کاهش هزینهها، یک عامل مهم میباشد؛ این مسئله در مورد سوختها و پلاستیکهای بیولوژیکی که توان رقابت با همتایان قدیمی (پلاستیکهای ساختهشده از مواد نفتی) را ندارند، بیشتر به چشم میآید. بههر حال استفاده از ارگانیسمهای تراریخته در فرآوری غذاها، کودهای بیولوژیک و فرآوری ضایعات، در مقایسه با سوختها و پلاستیکهای بیولوژیک، بحثانگیزتر خواهند بود.
نتیجهگیری
در این مقاله برخی از عوامل توفیق در ورود به بازار جهانی بیوتکنولوژی و حضور در اقتصاد زیستی نوین، مورد بررسی قرار گرفت. یکی از مهمترین مسائل مطرح در این راستا، توانایی کشورهای در حال توسعه برای دسترسی به بازار نوپای اقتصادزیستی میباشد. این مقاله اهمیت سیستم باز دسترسی به بازار، قوانین مالکیت فکری قابل انعطاف در کشورهای صنعتی و کسب حداقل استانداردهای مالکیت فکری در کشورهای در حال توسعه، پیدا کردن شرکای تکنولوژیکی از طریق ایجاد اتحادیههای همکاری، توانمندسازی مکانیسمهای کنترل و تدوین سیستمهای مدیریت خطرات و منافع اقتصادی که با تکنولوژیهای نوظهور همراهند را به ویژه برای کشورهایی که به سمت توسعة پایدار صنعتی پیش میروند، تشریح نموده است.
در این میان کشور ما نیز به عنوان یکی از کشورهای در حال توسعه، مشمول همة این مسائل مطرح شده میشود. اگر چه در زمینة برخی از موارد مانند مسائل کنترلی، کمیتههایی ایجاد شده است و در زمینه همکاری بینالمللی نیز کارهایی صورت گرفته است، ولی هنوز ما فاقد قوانین مشخص حفاظت مالکیت فکری هستیم و استانداردهای لازم برای محصولات بیولوژیکی را تعریف نکردهایم. لذا بایستی تلاش بیشتری در اینجهت صورت گیرد تا اینکه کشور ما، معیارهای لازم برای مطرح شدن در سطح جهانی را بدست آورد.