مقدمه:
در دهههای اخیر پیشرفت کشور به سمت یک جامعه مدرن و توسعه کشور شتاب و اهمیت ویژهای پیدا نموده است. یکی از شاخصهای اصلی و مهم این توسعه و پیشرفت، رشد و گسترش شهرهای کشور و بخصوص شهرهای بزرگ آن میباشد. از طرف دیگر با توجه به رشد روز افزون جمعیت کشور و بخصوص افزایش جمعیت شهرهای بزرگ که علاوه بر عوامل موالید و مرگ و میر، عامل مهاجرت مردم از روستاها و شهرهای کوچک، رشد جمعیت آنها را تشدید میکند، توجه به توسعه شهرهای بزرگ اهمیت دوچندانی پیدا کردهاست. ولی آنچه در اینجا مسئله مورد سؤال میباشد این نکته است که توسعه این شهرها چگونه و به چه صورتی باید صورت گیرد که نیازهای آینده کشور را تأمین نماید. در این زمینه با مطرح شدن اصل توسعه پایدار و مباحث مربوط به آن، دیدگاههای مربوط به توسعه شهری و بهبود شهر مدرن با توجه با نیازهای آینده انسجام بیشتری پیدا نمود و سعی شد توسط این اصل برای سؤال فوق پاسخهای مناسبی ارائه شود. که در نهایت به ظهور و مطرح گردیدن ایدهها و مسائل جدید در برنامه ریزی و توسعه شهری انجامید. در همین راستا با توجه به کمبود منابع (زمین، خاک، هوا و ...) و برای کاهش هزینههای توسعه شهری و ارائه خدمات مطلوبتر و مطابق با اصول توسعه پایدار و در عین حال اقتصادی، توجه به توسعه متراکم شهر، و افزایش تراکم شهر افزایش یافت و استفاده از آن در ساماندهی شهری به عنوان یکی از مهمترین مقولهها در زمینه توسعه شهری مطرح گردید، که سعی دارد با تحول در نحوه نگرش به توسعه شهری زمینه پایداری بیشتر شهر را فراهم آورد.
به همین جهت در این مقاله قصد بر این داریم که به این موضوع پرداخته شود که توسعه متراکم شهر و افزایش تراکم شهر به چه معنی است و به چه شکلی باید صورت گیرد که همزمان با توسعه، گسترش و تأمین نیازهای شهر نهایت انطباق با اصول توسعه پایدار را داشته باشد. به همین منظور ابتدا مروری اجمالی بر مفهوم توسعه پایدار و اصول مربوط به آن خواهیم داشت و سپس چیستی و چگونگی توسعه متراکم شهری و شهر متراکم را بررسی نموده و در پایان به این مورد میپردازیم که این توسعه متراکم به چه نحوی باید صورت گیرد که زمینه پایداری بیشتری را برای شهرهای بزرگ ایران فراهم آورد.
توسعه پایدار:
الیزابت بارتون و همکارانش در مقاله شهر متراکم و توسعه پایدار به نقل از چرچ بیان میکنند که «هنوز توافق چندانی در مورد ویژگیهای شهر پایدار وجود ندارد، و این پرسش نیز مطرح است که آیا چنین چیزی واقعاً ممکن است؟ شهرها پیچیدهاند و از لایههای گوناگونی شامل سیستمهای کالبدی، تاریخی، اقتصادی و اجتماعی تشکیل شدهاند، برای ارزیابی پایداری شهر باید این پیچیدگیها را تشریح کرد و تعریف پایداری و توسعه پایدار خود یکی از این پیچیدگیهاست» (بارتون و همکاران، 1379:17). پس در این بخش سعی در تشریح این تعریف و پیچیدگیهای آن خواهیم کرد.
«با بروز ضایعات زیست محیطی، رهیافت توسعه پایدار به عنوان موضوع روز دهه آخر قرن بیستم از سوی سازمان ملل متحد مطرح شد و با عنوان دستور کار قرن بیست و یکم در سطوح بین المللی، منطقهای و محلی تعیین شد. به همین منظور در کنفرانس سازمان ملل متحد در مورد محیط و توسعه در ریودو ژانیرو، که در سال 1992 برگزار شد، بیش از 150 کشور جهان بیانیه ریو را که در آن اصولی برای دستیابی به توسعه پایدار مطرح شده امضا کردند و برنامهای عملیاتی برای دستیابی به توسعه پایدار در قرن بعدی به سازمانهای بین المللی، ملی، دولتهای محلی و همچنین سازمانهای غیر دولتی فرستاده شد». (بارتون و همکاران، 1379:15)
به عبارت دیگر اصل پایداری در طرحها و برنامههای توسعه به عنوان یک هدف کلی بین المللی تعیین شده است. با وجود تمامی تأکیداتی که بر توسعه پایدار میشود ولی هنوز تعریف یگانهای از توسعه پایدار وجود ندارد و تعاریف زیادی از توسعه پایدار وجود دارد. اما رایجترین تعریف از توسعه پایدار تعریفی است که در کنفرانس زمین در ریو عنوان شده و بیان میدارد که: «توسعهای پایدار است که نیاز حال را بدون به مخاطره انداختن توانایی نسل آینده برای دستیابی به نیازها و خواستههایش برطرف کند» (بارتون و همکاران، 1379:16)
اگرچه بنا بر تعریف فوق توسعه پایدار با تخلیه مستمر منابع سر و کار دارد، اما تنها منابع طبیعی نیستند که در خطر است، بلکه ویژگیهای کیفی دیگر نظیر چشم انداز، میراث گذشته، آسایش، و قابلیت نواحی شهری برای فراهم ساختن ایمنی، محرمیت، سلامتی و زندگی لذت بخش نیز در خطرند. هدف توسع پایدار شهری باید حفظ خصوصیات کلی و کیفیت محیط باشد. و لازم است که موضوعات اجتماعی و اقتصای در کنار مقولههای محیطی مورد توجه قرار گیرند. در این زمینه «...لیوت تحلیل میکند که برای درک تأثیرات متقابل فرایتد های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی شهر، به عنوان نوعی سیستم کامل، کوتاهی شده است. برای ارزیابی پایداری شهر آنرا باید به عنوان نوعی کلیت نگریست و تمام موضوعات را در نظر گرفت» (بارتون و همکاران، 1379:17)
پس میتوان گفت «توسعه پایدار شهری بر سه موضوع پایهای مینگرد، که اقتصاد، محیط زیست و جامعه انسانی و فرهنگ را شامل میشود و نه هر کدام بصورت مجزا، بلکه ارتباط این عوامل را هم شاخص قرار میدهد. بدین ترتیب نتایجی درستتر هستند که به فضای اشتراکی این عوامل نزدیکترند» (احمدی:95).
در ارتباط بین این عوامل، نقش عامل جامعه انسانی و فرهنگ به مراتب از دو مؤلفه دیگر مهمتر است. زیرا این مؤلفه میتواند عامل سازندگی، توسعه و یا تخریب و تضییع دو مؤلفه دیگر باشد و شرایط ناپایدار اجتماعی میتواند نهایتاً به ناپایداری محیطی و اقتصادی منجر گردد. بطور مثال چنانچه در فرایند توسعه به خصوصیات و ویژگیهای جامعه ساکن و فرهنگ آنها توجه نگردد ممکن است با مقاومت و برخورد ساکنان مواجه گردیده و این فرایند به ناپایداری شهر منجر گردد. پس توسعه شهری در صورتی پایدار خواهد بود که کیفیت بالایی از زندگی را برای تمام ساکنانش ارائه دهد و آنان بتوانند از راحتی و آسایش اجتماعی و فرهنگی کاملی برخوردار شوند. و در همین زمینه برنامه زیست محیطی سازمان ملل متحد، توسعه پایدار را به عنوان «بهبود کیفیت زندگی در قالب زیست بومهای حمایت کننده تعریف میکند».
در پایان این قسمت تعریفی را که شورای بین المللی ابتکارات زیست محیطی محلی (ICLEI) با توجه به اهداف محلی ارائه کرده به عنوان تعریف توسعه پایدار مد نظر در این مقاله بیان میکنیم، که عبارت است از: «توسعهای که خدمات اولیه محیطی، اجتماعی و اقتصادی را بدن تهدید محیط زسیت، سیستمهای ساخمانی و اجتماعی که این خدمات به آن وابستهاند ارائه میدهد»(بارتون و همکاران، 1379:19).
توسعه متراکم شهر و شهر متراکم
شهر پدیدهای همگن نیست و به همین علت شهر متراکم هم میتواند به روشهای گوناگون تعریف شود. ایجاد شهر متراکم میتواند به شکل ساخت ساختمانهای متراکم مسکونی یا متراکم سازی فعالیت باشد و در هر یک از این فرایندها نیز بدیلهای نامحدودی وجود دارد. همچنین توسعه متراکم میتواند در قسمتها و نواحی مختلف شهر و یا در حومه شهر انجام گیرد که در این زمینه بارتون و همکارانش اینگونه مینویسند:
«...توسعه متراکم شهری میتواند در اشکال گوناگون توسعه مجدد، توسعه جدید در اراضی خالی قبلی و یا تبدیل اراضی انجام گیرد. فعالیت ایجاد تراکم میتواند به افزایش تعداد ساکنان ناحیه، افزایش اشتغال و یا رفت و آمد مرتبط با اشتغال، افزایش ترافیک در جادهها و یا افزایش استفاده از زمین و یا ساختمانهای موجود منجر گردد.... مفهوم متراکم سازی میتواند در اشکال گوناگونی به وقوع پیوندد و هر یک بر حسب معیار پایداری میتواند متفاوت باشد. به عنوان مثال به نظر میرسد تراکم فعالیت تأثیر بدتری نسبت به توسعه متراکم [ساختمانهای مسکونی] داشته باشد – بویژه وقتی که با ترافیک غیر محلی یکی شود. به توسعه در اراضی فرسوده کلاً با دید مثبتی نگریسته شده است و در توسعه کوچک مقیاس و محتاطانه، مخالفت کمتری به چشم میخورد...» (بارتون، 1379: 19)
در اینجا منظور از شهر متراکم «...در حقیقت شکل شهری فشرده و متمرکزی است که مانع از اتلاف منابع و احساس گسستگی ناشی از جدایی و فاصله محل اسکان و فعالیت میشود. شهر متراکم بطور ضمنی، اولویت تراکمهای بالاتر را، در جایی که امکان آن وجود دارد خاطر نشان میکند. با این حال شهر متراکم به ما میآموزد که برای احتراز از گسیختگی و شکاف در بافت شهری باید بر موقعیت توسعه شهری نظارت و کنترل داشت» (چایلد، 1379: 58).
ولی آنچه در این مقاله بیشتر مد نظر است توسعه تراکم ساختمانی و مسکونی شهر میباشد بطوری بتواند جوابگوی رشد فزاینده جمعیت شهرهای بزرگ ایران باشد. اگرچه همانند مبحث قبلی که بیان شد نمیتوان تنها یک بعد از پایداری را مد نظر قرار داد، در این بحث نیز نمیتوان فقط یک شکل از توسعه متراکم را در نظر گرفت و باید بطور همزمان به جنبههای گوناگون آن توجه نمود. لکن با توجه به اینکه در این یادداست موضوع مورد مطالعه بیشتر جنبههای انسانی و اجتماعی شهر میباشد، پس تاکید بیشتر بر توسعه متراکم ساختمانهای مسکونی خواهد بود.
نوربرت شوئنوئر توسعه متراکم ساختمانهای مسکونی را اینگونه معرفی میکند: تغییر الگوی مسکن و ساختمانهای مسکونی در شهر بگونهای که سکونت در خانههای تک واحدی حیاط دار (درونگرا) و پراکنده که در ساخت آنها بیشتر از سطح استفاده میشود و پیشتر در ایران مرسوم بوده و هم اکنون هم مرسوم میباشد، به شکل سکونت در خانهها و آپارتمانهای چند واحدی (برونگرا) چند طبقه و بعضاً بلند مرتبه که در ساخت آنها بیشتر از فضای عمودی استفاده میشود تغییر نماید (شوئنوئر، 1380: 48). که این گونه مسکنها نیز در شهرهای بزرگ ایران رواج یافته و هر روز بر میزان این گونه ساختمانها افزوده میشود. توسعه متراکم ساختمانهای مسکونی خود میتواند به چندین شکل انجام گیرد، ولی دوشکل عمده آن که در ایران کم و بیش مطرح گردیده و مد نظر میباشد عبارت است از توسعه و ساخت ساختمانهای بلند مرتبه و برجها با تراکم سکونتی زیاد در آنها و دیگری توسعه و ساخت ساختمانها و آپارتمانهای با ارتفاع متوسط و عمدتاً سه تا پنج طبقه و تراکم سکونتی متوسط در آنها.
حال که شرحی اجمالی بر مفاهیم توسعه پایدار، توسعه شهری پایدار، توسعه متراکم شهری، و توسعه متراکم ساختمانهای مسکونی ارائه شد باید به بررسی این موارد بپردازیم که آیا توسعه ساختمانهای مسکونی متراکم در شهرهای ایران از دیدگاه اصول توسعه پایدار ضرورتی دارد و اگر چنین است کدام الگوی مسکن متراکم در ایران وجود شهرهای پایدارتری را تضمین مینماید و این الگوهای مسکن از نقطه نظر توسعه پایدار دارای چه مزایا و چه معایبی میباشند.
در مورد پایداری توسعه متراکم ساختمانی مسکونی شهرها دیدگاههای مخالف و موافق زیادی وجود دارد موافقان شهر متراکم این گونه استدلال میکنند که به دنبال افزایش جمعیت و به دلیل کمبود زمین مناسب ساخت و ساز در شهرهای بزرگ و متقابلاً قیمت بالای آن استفاده از گسترش عمودی برای ساخت مسکن امری ضروری و اجتناب ناپذیر مینماید. همچنین توسعه متراکم شهر باعث ایجاد رونق و جذابیت اقتصادی بیشتر شهر میگردد: احداث واحدهای کوچک و بزرگ تجاری، رونق ساخت و ساز و به تبع آن رشد و توسعه مشاغل متعددی که مرتبط با صنعت ساختمان است همگی باعث پایداری بیشتر اقتصادی شهر خواهد شد. (ساختمانهای متراکم بدلیل بکار بردن تجهیزات، وسایل و مصالح و به تبع آن نیروی انسانی بیشتر نسبت به ساختمانهای غیر متراکم زمینه رونق اقتصادی و اشتغال بیشتری را برای شهروندان در مقایسه با توسعه سطحی شهر، فراهم مینماید). با توجه به این که در شهرهای ایران معمولاً ساخت و سازهای مربوط به متراکم سازی شهر با تخریب ساختمانها و بناهای فرسوده شهر انجام میگیرد باعث میشود که بافتهای فرسوده شهر با سرعت بیشتری ترمیم و به سازی شوند. از نقطه نظر زیست محیطی نیز شهر متراکم بدلیل اینکه طول و تعداد سفرهای درون شهری را کاهش میدهد، در کاهش آلودگی محیط زیست و استفاده کمتر از انرژی مؤثر است. از سوی دیگر معمولاً توسعه شهر به صورت گسترش در سطح همانطور که در شهرهای بزرگ ایران شاهد بودهایم مستلزم استفاده از باغات، زمینهای زراعی و سبز شهر و حومه آن است (استفاده از زمینهای زراعی و باغات طرشت، کن، شهران و... در تهران و ساخت و ساز در حاشیه رودخانه زاینده رود در شهر اصفهان نمونه بارز گسترش شهر و ساختمانهای مسکونی درسطح میباشد) در صورتی که در شهر متراکم با استفاده از زمینهای مسکونی موجود و بناها و ساختمانهای فرسوده، استفاده از زمینهای سبز، باغات و زمینهای حومه شهر کاهش یافته و یا متوقف میگردد. که این خود باعث میشود محیط زیست آسیب کمتری ببیند.
از دیدگاه پایدار اجتماعی، امروزه بدلیل افزایش جمعیت، حذف فعالیتهای خیابانی و حضور و نظارت کم مردم در خیابانها، وجود فضاهای باز و وسیع شهری بدون عملکرد میعن و روشن، کاهش ارتباطات مردمی و ارتباط با همسایگان همگی باعث بوجود آمدن مشکل عدم امنیت در شهرها و بخصوص ثروتمندان گردیده است (نمونه بارز آن حوادثی نظیر سرقت و قتل خانوادههای مسن و کم جمعیت منازل مسکونی بزرگ شمال شهر تهران میباشد) گسترش و افزایش تراکم شهر و سکونت ساکنان شهر در آپارتمانها و ساختمانهای متراکم باعث میگردد که احساس امنیت آنان افزایش یابد و محیط امنتری را برای آنان ایجاد مینماید.
از طرف دیگر چنانچه در مناطق تجاری و خیابانهای بزرگ شهر بطور مثال در بالای مغازهها اقدام با توسعه متراکم ساختمانها گردد میتوان امنیت این گونه مناطق را افزایش داد. در این زمینه باری گود چایلد مینویسد: «توسعه مسکن در مناطق غیر مسکونی، میزان جرم و همچنین تخریب عمدی را در مکانهای خالی از سکنه در طول شب کاهش میدهد. «ایده چشمان ناظر در خیابان» که از اعمال بد جلوگیری میکند و امنیت شخصی را اعتلا میبخشد، فرضیهای است که از کتاب «مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا» اثر جین جیکابز اقتباس شده است. به عنوان مثال، پتریک از تغییر کاربری فضاهای خالی بالای مغازهها به کاربری مسکونی حمایت میکند، به این دلیل که تقریباً همه شهرها از خالی از سکنه شدن در انتهای روزهای کاری نگرانند. این تغییر کاربری میتواند امنیت اموال و اشخاص را افزایش دهد. البته باید بر این نکته توجه کرد که مزایای امنیتی مورد ادعا در کاربریهای مختلط مستلزم تحقیقات و بررسی بیشتری میباشد. زیرا عواملی که بر تخریب عمدی و جرم تأثیر میگذارند متنوعاند و تفکیک آنها از یکدیگر مشکل مینماید عواملی چون فرایندهای اقتصادی و اجتماعی نیرومند حتی تأثیر اندک محیط مصنوع را نیز تحت الشعاع قرار میدهد» (چایلد، 1379:57). همچنین هنگامی که شهر ریز، خرد، متلاشی و پراکنده باشد پتانسیل مؤسسات شهری نظیر مدارس، بیمارستانها، مراکز کار و ... در ایفای نقش خود به مثابه وحدت دهنده اجتماعی شهر آسیب میبیند. در نتیجه هنگامی که مردم و فعالیتها در فاصلهای دور پراکنده گردند اجتماعات شهری به شدت تضعیف میگردند که این میتواند آغاز ناپایداری شهری باشد.
هنگامی که ساکنان شهر به زندگی و سکونت در آپارتمانها مبادرت ورزند مجبور خواهند بود مقررات و هنجارهای مربوط به این نوع سکونت را نیز فرا گیرند و بدان عمل کنند. آنها دیگر در یک خانه مجزا زندگی نمیکنند و با همسایگان خود در یک ساختمان ساکن میگردند و در نتیجه با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و سعی در احترام گذاشت به حقوق یکدیگر و نوعی تبادل فرهنگی اجتناعی میکنند که این خود باعث میشود که تفاوتهای فرنگی بین ساکنان شهر کاهش یابد. پس میتوان گفت شهرهای متراکم تفاوت فرهنگی، اجتماعی و عملکردی را کمتر میکند و محیط امن، زنده و پویایی را فراهم میآورد.
در اینجا باید گفت که بیشتر استدلالهایی که در لزوم شهر متراکم بیان گردید، مربوط به شهرهای بزرگ بوده و در مورد آنها صادق میباشد و در شهرهای کوچک ایران که قیمت زمین چندان زیاد نیست و زمینهای بدون استفاده زیادی در آن شهرها وجود دارد، توسعه متراکم شهر در پایداری اقتصادی شهر چندان مؤثر نخواهد بود. چه همچنین بدلیل فواصل نزدیک اماکن به یکدیگر و کم ظرفیت بودن معابر این گونه شهرها با متراکم سازی شهر آلودگی شهر چندان کاهش نخواهد یافت و چه بسا باعث ایجاد ترافیک و آلودگی بیشتر گردد که این خود موجب ناپایداری بیشتر شهر را فراهم میآورد. پس در اینجا باید مشخص کنیم که در این یادداشت هدف ما از متراکم سازی صرفاً محدود به شهرهای بزرگ ایران نظیر تهران، اصفهان، مشهد و... میگردد، و در مورد شهرهای کوچک به نظر میرسد که چنانچه توسعه آنها در سطح انجام گیرد به شرطی که به زمینهای سبز و باغات آن شهرها آسیب چندانی وارد نگردد پایدارتر خواهد بود و چه بسا توسعه متراکم اینگونه شهرها موجب ناپایداری بیشتر آنها گردد.
قبل از آنکه به بیان دیدگاههای مخالفان و منتقدان شهر متراکم بپردازیم باید عنوان کرد که افزایش جمعیت در شهرهای بزرگ ایران و کمبود زمینهای مکسونی و قیمت بالای آنها در این شهرها متراکم سازی را امری ضروری و غیرقابل اجتناب کرده است و مشاهده میشود روند ساخت و ساز متراکم در شهرهای بزرگ ایران همچنان ادامه داشته و رو به افزایش است پس بیشتر انتقاداتی که در زیر مطرح میگردد در جهت اصلاح و رفع عیوب متراکم سازی ساختمانها مطرح میگردد و نه متوقف کردن کامل این روند.
در مقابل موافقان شهر متراکم مخالفان و منتقدان آن بیان میدارند که متراکم شدن شهرها همانگونه که در تهران، اصفهان ومشهد و... مشاهده میشود، باعث میگردد ازدحام ترافیکی آنها افزایش یابد بگونه ای که بطور مثال در شهر تهران کمبود پارکینگ باعث گردیده که از خیابانها و معابر به عنوان پارکینگ استفاده گردد که خود باعث افزایش بیشتر ترافیک شهری میشود،. همچنین وجود ساختمانهای بلند باعث میگردد که عبور جریان هوا به خوبی صورت نگیرد و آلودگی در این مناطق به بیرون هدایت نشده و در نتیجه آلودگی هوای شهر بیشتر گردد. این گونه مشکلات و موارد بسیار دیگری که تراکم ساختمانهای مسکونی ایجاد میکند به افزایش آلودگی و انتشار آلودگی هوا در مقیاس بزرگتری در نواحی شهری منجر میگردد. و در اثر این آلودگی، فضای سبز شهر که از نظر زیست محیطی بسیار حائز اهمیت است در خطر قرار میگیرد و در نتیجه به ناپایداری شهر میانجامد.
منتقدان شهر متراکم در حوزه پایداری اقتصادی نیز معتقدند که شهر فشرده قیمت تمام شده مسکن را بدلیل اینکه ساختمانهای بلند هزینههای بیشتری را طلب میکند، افزایش میدهد و در ادامه این روند املاک تجاری و هزینههای حمل و نقل نیز افزایش مییابد. همچنین دولتها و شهرداریها برای از بین بردن و جبران اثرات افزایش تراکم شهری نظیر آلودگی هوا، ترافیک، کمبود فضاهای عمومی، پارکینگ و غیره باید متحمل هزینههای زیادی گردند که این هزینهها را نیز نهایتاً خود شهروندان باید پرداخت نمایند.
اما عمده انتقاداتی که به متراکم سازی ساختمانهای مسکونی میشود در حوزه پایداری اجتماعی قرار میگیرد. انتقاداتی نظیر عدم توجه به فرهنگها، ارزشها و سنتهای شهروندان، توجه نکردن به سلیقه ساکنان، عدم تطابق ایرانیان با فرهنگ زندگی در ساختمانهای متراکم، از بین رفتن حریمهای محرمیت و از بین رفتن مناظر، نشانهها و عناصر محلی و شهری که نقشی هویت بخش برای ساکنان دارد.
«به نظر ایوانز سیستم برنامه ریزی مردم را به زندگی درون شهرهای بزرگ و آپارتمانهای کوچک مجبور میکند و اینجاست که سازندگان مسکن آشکارا از وظیفه خود که همانا برآورده ساختن نیازها و سلائق مصرف کنندگان است قصور میورزند» (چایلد، 1379: 55) در این زمینه دکتر تقی زاده در مقاله توسعه پایدار شهر و مسکن اعتقاد دارد که: معمولاً معماران و طراحان شهری با قالب فکری خود و الگو برداری از مدلها و طرحهای بیگانه که معمولاً تناسبی با فرهنگ و سنتهای ایرانی اسلامی ندارند، مبادرت به طراحی و ساخت مسکن متراکم برای شهروندان مینمایند بدون اینکه به سلائق و علاقه مندی های افرادی که قصد سکونت در این ساختمانها را دارند، توجهی نمایند. اینگونه مسکنها صرفاً سرپناهی برای حفاظت انسان از آب، باد، سرما و گرما و تجاوز است در صورتی که در فرهنگ ایرانی خانه به عنوان حرم تلقی میشود و منزل محل نزول و آرامش است و مسکن از سکینه مشتق میشود و مترادفهایی همچون سرا، منزل، دار و خانه دارد که آنها نیز جملگی بر این معنا دلالت میکند (تقی زاده، 1380: 7 و 8).
از دیگر انتقاداتی که به ساختمانهای متراکم و بلند مرتبه وارد میشود از بین رفتن مناظر، عناصر و نشانههای شهری و محلی است که نقش تعیین کنندهای در هویت بخشی ساکنان بر عهده دارد در این زمینه «کوین لینچ نظریه پرداز صاحب نام معتقد است، نشانهها و مناظر و عناصر فیزیکی تشکیل دهنده هر محلهای را، که در واقع علایم محیطی آن محل محسوب میشود، به واسطه نقش نمادینی که در ایجاد ارتباط بین ساکنین محل ایفائ مینمایند، میباید یک معیار اجتماعی به شمار آورد. هر چه وضوح و خوانایی این علایم بیشتر بوده و در ارتباط مستقیمتری با عملکردهای جامعه باشند و ریشه در مکان و زمان فعالیتهای جاری داشته باشند، ارتباط اجتماعی قویتری به وجود میآورند.
خصوصیت هویت بخشی نشانههای شهری از سوی دیگر، دربرگیرنده ویژگیهای عملکردی مشخصی نیز میباشد از جمله، دسترسی بصری به این نشانهها منجر به ثبت خاطره آنها در ذهن و در نتیجه کمک به نقش بستن شفافتر ساختار فضایی شهر در ذهن شهروندان و سهولت رجوع ذهنی مکرر به این نشانهها در صورت نیاز در هنگام جابه جایی در سطح شهر میگردد. بدیهی است که هر چه شهر توسعه بیشتری مییابد، ویژگیهای فوق بر اهمیت نشانهها و مناظر پرارزش در رابطه با کیفیت زندگی شهری میافزایند. در تهران طبعاً با توجه به عدم اعمال نظارت مؤثر در این زمینه، موارد نامطلوب بی شماری رخ داده که وضعیت نابسامانی به لحاظ ساختار بصری- فضایی- کالبدی شهر به وجود آورده است. صرف نظر از مناظر و نشانههای شهری با اهمیت که دسترسی بصری به آ نها از نقاط گوناگون شهر مسدود گردیده، یکی از قربانیان ساخت و ساز بناهای مرتفع، مهمترین عنصر پرارزش، دلپذیر و نمادین ساختار طبیعی شهر که به وضوح از ارزش والایی در زمینه مناظر و هویت طبیعی شهر برخوردار است یعنی سلسله کوههای البرز، میباشد که کیفیت ارزشهای بصری آن به طور روزافزونی به واسطه توسعه ناهماهنگ اینگونه ساختمانها با ابعاد و اشکال گوناگون به شدت خدشه دار گردیده و در حال تنزل است...» (عبدالله خان گرجی، 1382: 8)
این نظر کاملاً جا افتاده است که استانداردهای خاص با ضوابط اجرایی در باره موضوعاتی چون نور خورشد، روشنایی روز، محرمیت، چشم انداز و دسترسی در مقایسه با معیار تراکم، اساس و پایه قابل اعتمادتری برای کنترل توسعه مسکونی است
به عبارت دیگر، ترویج یک عقیده و تصویر جذاب در صورتی پذیرفته است که با ادراک ساکنان آن مطابقت داشته باشد
در مورد انتقادات مطرح شده باید گفت که: اگرچه بیشتر این انتقادات به متراکم سازی میگردد صحیح و مورد قبول میباشد اما باید خاطر نشان کر که اکثر مسائلی که مطرح گردید نه مربوط به خود توسعه متراکم ساختمانهای مسکومی بلکه به توسعه متراکم شهر بدون برنامه ریزی و عدم توجه به دیگر ابعاد توسعه شهری نظیر سیستم حمل و نقل عمومی، معابر و مکانهای عمومی و خدماتی میباشد. به عنوان مثال در شهرهای بزرگ ایران توسعه معابر، جادهها و سیستم حمل و نقل عمومی و بخصوص حمل و نقل ریلی که در شهرهای بزرگ ضروری و اجتناب ناپذیر است بسیار کندتر از توسعه ساختمانهای متراکم انجام گرفته است و یا در بخشی از متراکم سازی هایی که در ایران صورت گرفته است کاربریهای مسکونی مجزا از کاربریهای دیگر در نظر گرفته میشود. در صورتی که سیاستی که در نظر دارد توسعه نواحی جدید را کاهش دهد و بنابراین از تأثیرات توسعه شهری بر حومهها، زمینهای سبز و آلودگی هوا بکاهد، باید تراکم کاربریهای مسکونی و به تبع کاربریهای صنعتی و تجاری را به طور همزمان و بصورت هماهنگ افزایش دهد.
در این زمینه هری ریچاردسون در مقاله "شهرهای متراکم در کشورهای در حال توسعه" بیان میدارد: «اگرچه تراکم در برخی شهرهای کشورهای در حال توسعه از تراکم شهرهای توسعه یافته بیشتر است اما شهرهای کشورهای در حال توسعه بی تردید از پایداری کمتری نسبت به همتایان توسعه یافته خود برخوردارند. به نظر او تراکم زیاد همراه با سیستم حمل و نقل نامناسب، نه تنها به سلامت زیست محیطی و پایداری شهر نمیانجامد، بلکه خود به ناپایداری دامن میزند. تمامی اینها بدین معناست که شهرهای متراکم کشورهای درحال توسعه، برنامه ریزی نشده است و نتیجه طراحی از پیش تعیین شده نیست و بر عکس تراکم این شهرها خود به خود و حتی با بی نظمی بوجود آمده است [موردی که در شهرهای ایران و بخصوص شهر تهران به وضوح قابل مشاهده است.] بدین ترتیب ریچاردسون از بستگی شدید تراکم به سایر عوامل یاد میکند و تراکم را به خودی خود، عامل موثری در پایداری شهر نمیداند. او مینویسد که کیفیت محیط زیست منعکس کننده تمهیدات بسیاری است که ربطی به تراکم ندارد و اضافه میکند که تاثیرات عواملی چون برنامههای فرهنگ ساز در محلات فقیر نشین و کم درآمد میتواند از تراکم مناطق خیلی مهمتر باشد. ( )
به همین علت اغلب این توصیه نیز مطرح میگردد که ایده شهر متراکم بهتر است موازی با سیاستهای تکمیلی دیگر پیگیری شود، مثلاً در مورد سیاستهای حمل و نقل مفهوم آن این است که سیاستگذاری برای کنترل توسعه مسکن وقتی موفق خواهد شد که سیاستهای مذکور با اقداماتی دیگر همچون کنترل پارکینگ، طرحهای پارک/سوار کنترل تقاضای ترافیک و یا سیاستهای دیگر برای اعتلای حمل و نقل عمومی همراه شود و یا مثلاً در نمونه موردی مصرف خانگی انرژی میتوان با اعمال استانداردهای سختگیرانه در ساخت و ساز مسکنهای جدید استفاده بهینهای از انرژی به عمل آورد.
از سوی دیگر با توجه تفاوت فرهنگی که میان کشور ایران و کشورهای غربی وجود دارد پس لازم است تا تلاش شود که الگوهای ساخت مسکن متناسب با فرهنگ، معیارها و ارزشهای ایرانی باشند. حتی در این زمینه باید به فرهنگها و خرده فرهنگهای متفاوتی که در هر یک از شهرهای ایران وجود دارد نیز توجه نمود. بطور مثال شهرهای مانند اصفهان و مشهد که دارای بافت و فرهنگ مذهبی و سنتیتری نسبت به شهر تهران هستند طراحی و الگوهای متفاوت و خاص خود را طلب مینمایند. در این باره قماشچی مینویسد: «برنامه ریزی برای هدایت و سازماندهی یک توسعه درونزا و پایدار، مستلزم توجه به تغییرات اقتصادی، محیطی و اجتماعی محل با تکیه بر دانش و حضور مردم بومی در فرایند برنامه ریزی، تصمیمگیری و اجرا به شمار میرود. حضور و مشارکت مردمی در توسعه باید از مرحله شناخت محیط و جامعه بومی شروع شده و پس از برنامه ریزی تا آخرین مراحل اجرایی برنامه ادامه یابد» (قماشچی، 1379: 10)
با انجام تحقیقات اجتماعی میتوان ویژگیها و شاخصهای مسکن خصوصی را که جوابگوی خواستهای مصرف کنندگان هر شهر و منطقه باشد مطالعه و ارزیابی کرد و الگوهای مسکنی را طراحی و اجرا نمود که زمینه بیشتری را برای پایداری شهر به ارمغان آورد.
نکته مهم دیگری که در اینجا باید بدان اشاره کرد این است که یک مجموعه از انتقاداتی که به متراکم سازی ساختمانهای مسکونی وارد میشود مربوط به ساختمانهای بلند مرتبه و برجهای مسکونی است و بیشتر مخالفتهایی که با ساختمان سازی متراکم میشود، متوجه اینگونه ساختمانها میباشد. پس چنانچه ساخت و ساز ساختمانهای بلند مرتبه محدود به مناطق خاصی از شهرها گردد و یا در بعضی از شهرها مانند اصفهان که موجب اختلال در هویت تاریخی شهر و میگردد، به کلی متوقف شود، بسیاری از مسائل بلند مرتبه سازی مرتفع میگردد. پس به همین دلیل به نظر میرسد که به جهت رشد و توسعه متراکم شهرهای بزرگ ایران الگوی مناسب برای ساختمانهای متراکم، صرفاً ساختمانهای متراکم چند طبقه کوتاه مرتبه و میباشد که طبقات آن صرفاً 4 یا 5 طبقه محدود میگردد. چایلد در مقاله "طراحی مسکن، فرم شهر و توسعه پایدار" ساختمانهای کتراکم کوتاه مرتبه را اینگونه پیشنهاد میدهد: «پیشنهاد ... تراکم متوسط و یا به عبارت دقیقتر توسعه متراکم با مسکنهای کوتاه مرتبه و خانه سازی خوشهای است. این پیشنهاد، گزینه فشردهای از حومههای پراکنده آمریکایی ایست و در همان حال درسهایی را که مطالعات انواع مسکنهای متعدد بدست آمده بکار میبندد و نیز میآموزد که سلائق و خواستههای جا افتادهای نیز راجع به سیمای بصری و محیطی املاک حومهای وجود دارد که باید در طراحی مورد توجه قرار گیرند» (چایلد، 1379: 53).
ساختمانهای کوتاه مرتیه بدلیل اینکه تعداد کمتری از خانوارها را در خود جای میدهد کمتر دچار تفاوتهای فرهنگی زیاد میشوند و خانوادههایی که فرهنگ نزدیکتری به هم دارند میتوانند در یک ساختمان مسکونی ساکن شوند.
«در مراکز داخلی شهرها، خانه سازی خوشهای به مردم این امکان را میدهد که در محیطی آرام و سرسبز با دسترسی به اشتغال شهری به سر ببرند. در حومههای شهری هم، مسکن خوشه ای-البته اگر الگو به شکل نظم و درستی تکرار شود- باید تراکم کلی را افزایش دهد و حمل و نقل عمومی را اقتصادیتر کند به علاوه مسکنهای خوشهای مزایای آپارتمانهای بلند مرتبه را نیز در خود دارند (محرمیت، نظارت بالای خانواده، امکان دسترسی به تسهیلات عمومی) بدون اینکه معایب آنها را داشته باشند (از جمله فاصله از زمین و احساس غربت) توسعه متراکم با مسکنهای کوتاه مرتبه بایستی با ساختمانهای با 3 یا حداکثر 4 طبقه محدود شود»(چاید، 1379: 53). علاوه بر این، تعادل بین کاربریهای مسکونی و غیر مسکونی در تراکمهای بالا تغییر میکند. مقدار زمین مورد نیاز برای فضای باز، مدارس و دیگر تسهیلات محلی، بستگی به تعداد جمعیتی که در هر ناحیه زندگی میکنند و نه مقدار زمینی که صرف ساخت مسکن شده است. کاربریهای غیر مسکونی نسبت بزرگتری از کل اراضی شهری را در تراکمهای بالاتر به خود اختصاص میدهد و در نتیجه صرفه جویی زمین در تراکمهای بالاتر کمتر میشود. همچنین تراکمهای بالا میتواند مشکلاتی را برای ساختمانها از لحاظ میزان دریافت نور خورشد بوجود آورد.
شکلهای معماری توسعه متراکم با خانههای کوتاه مرتبه، مزایای دیگری نیز دارند. اینها هرینه خرید زمین و زیرساختهای آنرا برای سازندگانش کاهش میدهند در حالی که هزینههای اضافی چون بالابرها و دیگر خدمات مربوط به بلند مرتبهها را در خود ندارند.
با این حال ممکن است خانوادههای دیگر چیزهای متفاوتی را ترجیح دهند مثلاً خانوادههای جوان ممکن است زندگی در ساختمانهای بلند مرتبه را ترجیح دهند و خانوادههای سالخورده آپارتمانهای کوتاه مرتبه را ترجیح دهند پس لازم است در برنامه ریزیهای شهری بگونه برنامه ریزی شود که بتواند سلیقههای متفاوت را در نظر گیرد و مناطقی را برای ساخمانهای بلند مرتبه و مناطقی را برای خانههای حیاط دار و تک واحدی در نظر گیرد و این مناطق به گونهای انتخاب شوند که آسیب چندانی به بافت شهری و پایداری آن وارد نکند.
در این قسمت قصد بر این است تا ایده آپارتمانهای فامیلی (ساختمانهای فامیلی) را که به نظر میرسد میتواند برای بسیاری از شهرهای ایران مناسب و قابل اجرا باشد مطرح نماییم. منظور از آپارتمانهای فامیلی ساختمانهایی است ک ساکنان آن همگی بایکدیگر دارای نسبت فامیلی و یا دوستی نزدیک میباشند. در کشور ایران بدلیل نزدیکی و صمیمیتی که بین خانوادههای فامیل وجود دارد چنانچه این خانوادهها در یک ساختمان با یکدیگر زندگی میتوانند کمتر با درگیریها و مشکلاتی که در دیگر آپارتمانها وجود دارد مواجه شوند. مزایای این نوع ساختمانهای مسکونی را اینگونه میتوان برشمرد:
- ساکنان این آپارتمانها فرهنگ و سبک زندگی بسیار مشابهی دارند و به همین سبب کمتر با یکدیگر دچار تعارض میشوند
- چنانچه مسئلهای بین آنها بوجود آید به راحتی میتوانند با یکدیگر تفاهم و مصالحه نمایند.
- به دلیل آشنایی و نسبت فامیلی که با یکدیگر دارند کمتر مسائل مربوط به محرمیت در اینگونه آپارتمانها بوجود میآید.
- از نقطه نظر اقتصادی نیز معمولاً افراد فامیل راحتتر با یکدیگر به توافق خواهند رسید و در نتیجه برای ساخت اینگونه مسکنها بصورت خصوصی، دولت با تشکیل تعاونیهای خانوادگی سریعتر و بهتر به نتیجه خواهد رسید
- چنانچه این خانوادهها برای اولین باری باشد که مبادرت به زندگی در آپارتمان میکنند و آشنایی چندانی با فرهنگ و نحوه سکونت در اینگونه ساختمانها نداشته باشند در راه تطبیق خود با این نحو زندگی کمتر با مشکل مواجه خواهند بود. زیرا فرصت این را دارند که همسایگان بدلیل نسبت فامیلی که با آنها دارن نرمش و انعطاف پذیری بیشتری از خود نشان میدهند و در نتیجه راح تر و آسانتر با فرهنگ آپارتمان نشینی آشنا میشوند.
- اینگونه خانوادهها معمولاً مناسبات و مراسم مشابه و مشترکی با هم دارند پس در مواقع لزوم به سادگی میتوانند بدون وجود مشکلات خاصی که در دیگر آپارتمانها و در ارتباط با همسایهها وجود دارد، به برگزاری مناسبات و مراسم خود (نظیر جشنها، مهمانیها، عزاداریها، پختن نذری و...) بپردازند.
- مهمتر از همه ساکنان این نوع از ساختمانها با توجه به آشنایی و شناختی که از یکدیگر دارند احساس امنیت بیشتری در این نوع آپارتمانها خواهند داشت.
پس چنانچه دولت و شهرداریها بتوانند در کنار سایر طرحهای ساختمانی همچون طرح مسکن مهر و شاید جایگزین آنها این طرح را نیز بررسی و درصورت عملی بودن به اجرا گذارند. امکان پایداری اجتماعی بیشتر در شهر فراهم خواهد شد
. البته این ایده خام و ابتدایی میباشد و لازم است که بررسی و تحقیقات بیشتری در این مورد انجام گیرد و چنانچه نتایج آن مطلوب بود به شکل آزمایشی به اجرا درآید. استفاده از آپارتمانهای فامیلی را هم اکنون نیز میتوان در گوشه و کنار بسیاری از نقاط شهر تهران مشاهده کرد که میتوان از آنها در بررسی این ایده استفاده مطلوب نمود.
نتیجه:
موضوعات زیر به عنوان نتایج برآمده از مباحث مطرح شده در بالا قابل ذکر هستند که دقت در آنها میتواند به دستیابی به شهری متراکم با پایداری بیشتر منجر شود.
•برای توسعه شهری فقط توسعه مناطق مسکونی کافی نیست بلکه باید تمام ابعاد آن مدنظر قرار گرفته شود و تمامی این ابعاد با هماهنگی و تناسب بایکدیگر اجرا گردنند.
•شهرهای ایران قبل از هر گونه اقدام برای توسعه نیازمند برنامه ریزی دقیق و تدوین طرحی جامع با استفاده از مشارکت و دانش بومی و در نظر گرفتن مشخصات اقتصادی، محیطی و اجتماعی آن شهر و محل میباشد.
•گسترش تراکم در شهرهای کوچک ایران چندان مناسب نبوده و بهتر است گسترش اینگونه شهرها در صورتی که به از بین رفتن باغات و زمینهای سبز منتج نشود در سطح انجام گیرد تا زمینه پایداری بیشتر آنها فراهم شود
•متراکم سازی ساختمانهای مسکونی در شهرهای ایران امری ضروری و اجتناب ناپذیر میباشد که باید برای آن الگویی مناسب در نظر گرفته شود.
•به نظر میرسد طرح و الگوی مسکن ساختمانهای متراکم کوتاه مرتبه با در نظر گرفتن شرایط محلی الگویی مناسب برای توسعه شهرهای بزرگ ایران میباشد.
•ساختمانهای مرتفع و بلند مرتبه نسبت به ساختمانهای کوتاه مرتبه مزایای کمتری داشته و ساخت و ساز آنها باید محدود به مناطقی خاص و ضابطه مند گردد و در بعضی از شهرها متوقف و ممنوع گردد.
•ایده ساختمانهای متراکم فامیلی را میتوان با انجام بررسی و تحقیقات بیشتر پروراند و در صورت نتایج مطلوب در طرحهای توسعهای کشور و شهرها گنجاند
منابع:
احمدی، فرهاد. معماری پایدار، مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری، مجله آبادی،1382.
الوانی، مهدی. عدالت اجتماعی، شالوده توسعه پایدار، داشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه شهید بهشتی، مجله کمال مدیریت، شماره 2 و 3، پاییز 1382.
بارتون، الیزابت و همکاران. شهر متراکم و پایداری شهری، ترجمه فریده پاروقی، فصل نامه مدیریت شهری، شماره 4، زمستان 1379.
چایلد، باری گود. طراحی مسکن، فرم شهر و توسعه پایدار، ترجمه فریده پاروقی، در: فصلنامه مدیریت شهری، شماره 4، زمستان 1379.
شوئنوئر، نوربرت. مسکن، حومه شهر، مترجم شهرام پوردیهیمی، روزنه، تهران، 1380.
عبدالله خان گرجی، بهرام، پیامدهای بصری بلند مرتبه سازی: نگرشی بر یک دهه برج سازی در تهران، در: روزنامه همشهری، 3 و 4 آبانماه 1382.
قماشچی، وحید. مشارکت مردمی در توسعه پایدار، دانشکده معماری و شهر سازی دانشگاه شهید بهشتی، مجله صفه، شماره 31، پاییز 1379.
نقی زاده، محمد. توسعه پایدار شهر و مسکن، در: فصلنامه مسکن و انقلاب، شماره 95 و 96، پاییز و زمستان 1380.