نگاهی گذرا به اردستان از زمان باستان تا این زمان
اردستان در زمان باستان پایتخت اردوان چهارم بوده که بعضی از سکه نیز این نکته را تأیید میکنند و نیز طبق اساطیر داستانی مقر رستم دستان بوده است چنان چه قنات سهراب در این شهر معروف است به این که بانی آن سهراب پسر رستم زال است که معروف به دستان بوده و از دختر پادشاه سمنگان زاده شده و رستم ندانسته آن را کشته و دلیل این مدعا آن است که آوردهاند اردستان ارگ (قلعه) دستان بوده.
انوشیروان دادگر در اردستان متولد شده و تا هنگام عزیمت به مدائن مقیم و ولی عهد قباد بوده است و نیز در دوره اله بویه که اردستان مقر فرمانروایی بوده است.
اردستان تا سال یک هزار سیصد بیست هفت شمسی از نظر تقسیمات کشوری بخش بوده و بخشدار آن جار را اداره میکرده ولی از آن تاریخ به بعد که دولت متوجه اهمیت آنجا گردید تبدیل به شهرستان و فرماندار آنجا را اداره میکند ولی تا کنون وضع بخشهای آن تعیین نشده است.
وجه تسمیه اردستان:
اردستان بلوکی است که مرکز آن همان اردستان و مشتمل بر پانصد اندی قبضه و قریه و مزرعه میباشد و لی به معنای ثانی هرچند نسبت به خود شهر اردستان کنونی صدق نمیکند اما با مقایسه با قطعات دیگر آن از قبیل کجورستان (زواره، مهاباد، موغار و توابع) و قسمتهای دیگر تا اندازهای درست است و چنان چه بعد توضیح داده میشود که اردستان قدمت تاریخی دارد و در گذشته و در ایام پیشین عنوان مدینه و شهر داشته است استنباط میگردد که در زمان سابق بلوقه بر اردستان اطلاق نمیشده و پس از زمان استیلاء ترکان بر ایران این کلمه رواج یافته و از تواریخ فهمیده میشود که در آن زمان به عمران و اهمیت سابق خود باقی نبوده.
اردستان مرکب از دو کلمه آرد به معنای غیور و خشمگین و ستان به معنی مکان باشد و با این فرض میتوان گفت وجه تسمیه این است که شهر اردستان در بدو امر به نام یکی از محلات آنجا ظاهراً قلعهٔ میان شهر یا دراروئه خوانده میشده و سپس چون سکنه اغلب آنجا از بزرگان و اردها بودهاند تمام بلوک و مرکز آن به نام اردستان معروف شده است مانند لرستان، خوزستان و نظایر آن
و یا اینکه چون مردم آنجا مطیع و فرمانبردار بودهاند با این نام نامیده شدهاند.
ممکن است کنایه از مردم سیاهی و لشکری باشد یعنی محل و جای سیاه چنانچه معروف است و در تاریخ نوشته شده است که اسپاهان مرکز سپاه بوده و این محل (اردستان) هم پیوسته جزو سپاهان بوده است.
و نیز احتمال دارد که اردستان متعلب از همان آرد و ارت باشد که به معنی سپاه است و چون اردستان جای سپاه بوده اردستان گفتهاند و یا اینکه چون زمین اردستان به سفیدی آرد بوده آنجا را اردستان خواندهاند و به کثرت استعمال، اردستان گفته شده بود هرچند به ظاهر اشکال دارد زیرا زمین شهر اردستان کنونی سفید نیست ولی با توجه به اینکه اردستان قدیم نزدیک کویر نمک بوده (این کویر در قدیم الایام میگویند دریا بوده) و زمینان سفیده بوده این اشکال مرتفع میشود.
اوضاع جغرافیایی اردستان و تأثیر آن در شکل گیری اردستان در بیان عقائد قدما جغرافی نویسان:
عقاید وگفته های جغرافی نویسان پیشین راجع اوضاع اردستان متقارب و نزدیک به یکدیگر است و هر کدام شمهای از جغرافیای طبیعی و سیاسی و اقتصادی و نجومی و نژادی آنجا را به طرز و عبارت مخصوصی بیان کردهاند.
برخی به طور تفصیل و بعضی ملخص عقاید و اطلاعات خود را به رشته تحریر کشیدهاند:
اردستان واقع در اقلیم سوم و جزء بلاد جبال است، طول جغرافیایی آنجا (اردستان) 27 درجه و 10 دقیقه و عرض آن 38 درجه و 30 دقیقه میباشد.
نیز در بیان اوصاف و اخبار عمومی اردستان چنین می گویند:
اردستان شهری است که در کنار بیابان بزرگ و کویر بنا شده و تا اصفهان 18 فرسنگ فاصله دارد.
اردستان شهری است واقع بین کاشان و اصفهان و از اصفهان هیجده فرسنگ مسافت دارد و فاصله آن تا زواره دو فرسخ است و در پایان بیابان کوه جنوبی کاشان واقع و بنای آن بطور ضربی و در نهایت متانت و استوار است.
دارای باغها و عمارات با فسخت و نزهت و باروی محکم است و در هر محلهای قلعهای و در قلعهای آتشکدهای بنا شده است، بلوکات آن بسیار بزرگ و جامههای زیبایی در آنجا بافته میشده و به اطراف جهان حمل میشود.
اردستان شهری است میان کاشان و اصفهان واقع و بنای آن محکم و باروئی دارد – در هر محله قلعهای و در هر قلعهای آتشکدهای است.
گویند انوشیروان عادل در آنجا متولد شده و هنوز آثار وی باقی است.
بلجمله باغهای بزرگ با صفا و بلوکات زیادی دارد و مردمش اهل علم و اجتهاد و طایفهای از اهل علم بد آنجا مستولیند.
اردستان از شهرهای تابع اصفهان که در کنار کویر بزرگ واقع است از همه بزرگتر است. بازارهای آن جدید و نو ساز و مسجد جامع آن مصور است در آنجا بسیاری از مشایخ از اهل تصوف و حدیث و قصا یافت میشوند.
زمین اردستان به نرمی آرد است و از این رو آن محل را اردستان نام نهادهاند، در خبر است که بناهای این شهر بدست بهمن بن اسفندیار سر و سامان گرفته و او در شهر بناها کرده.
ابی بکر شهاب الدین در مورد چگونگی ساخت و به وجود آمدن قصرهای زیبای اردستان و وضعیت و مساحت آن اینگونه میگوید:
از جمله بلوکات اصفهان اردستان است که در میان ضیاء آن جایی است که اردستان نامیده میشود و بلوک هم به همان نام خوانده میشود برای اینکه شهر اردستان فوق العاده مجلل و با شکوه بنا دارد و زادگاه انوشیروان عادل است و از اردستان به دارالملک (صائن) نام برده شده پس از پادشاهی، هشتاد نفر از کودکانی که با او همبازی و همدرس بودند به مدائن احضار شدند و مورد اکرام و انعام واقع شدند و دستور داد تا برای هر کدام قصری عالی بنا کنند و در آن زمان عادت بر این بود که سلاطین مایل نبودند قصر مرتفعی برای کسی ساخته شود مگر اینکه استحقاق چنین قصری را داشته باشد و در موارد استحقاق هم باید از اینکه پادشاه از نظر طول و عرض و ارتفاع اجازه میداد بنا میگردید.
قصوری که برای آن کودکان بنا نهادند هنوز باقی است و اعقاب آنها بدان افتخار میکنند.
بنای اردستان به طور ضربی و دارای باغهای بزرگ و با صفاست. شهر اردستان دارای حصاری و در هر محلهای هم قلعهای بنا شده و در وسط یکی از آن قلعهها آتشکده است که می گویند انوشیروان عادل دران متولد شده و از بناهای انوشیروان نیز هنوز باقی است
در کتاب زیت المجالس به وضوح در مورد چگونگی به وجود آمدن اردستان به این موضوع اشاره شده گه اردستان بین اصفهان و کاشان را بهمن بن اسفندیار بنا کرده است.
و مؤلف کتاب بستان السیاحه بیان میدارد که اردستان قصبهای است به جهت مقرون قریب پانصد باب خانه دارد.
در کتاب الاصفهان جلد اول آورده شده:
اردستان مشتمل بر یک بلده و سیصد شش قریه و مزرعه و سکنه آن پنج هزار و پانصد سی و هفت خانوار است – از طرف شمال محدود است به کویر و از مغرب به نطنز و از ابتدا مساحت آن تا شهر بیست دو فرسخ است.
محصول آنجا زودتر از اصفهان میرسد و از قنات مشروب میشود و هوایش نزدیک به اصفهان میباشد
سکنه بلده اردستان هزار و چهار صد و نود و چهار خانواده مشتمل بر شش محله است.
در محلهٔ مصال مسجدی وجود دارد از بناهای عمر عبد العزیز در محلهٔ فهده بقعهٔ پیر مرتضی علی از اولاد انوشیروان عادل است و چهار بلوک اردستان:
سفلی، علیا، گرمسیر، برزاون است.
بلوک سفلی:
دارای آب هوای معتدل است. قریهٔ امیر آباد از بلوک سفلی و بقعه شیخ رجب بَرسی که از معاریف عرفا است در آنجا واقع شده بطوری که در بیان عقائد قٌدما جغرافیون بیان گردید بنای نخستین شهر اردستان قلعهای بوده که دارای حصار و باروی بسیار استواری بوده و نزدیک به حصار خندقی داشته که هنوز آثار آن باقی است و طبق نقل حمزهٔ اصفهانی و مؤلف مجمل التواریخ و القصص در میان قلعه آتشکدهای وجود داشته که به آتشکده مهر اردشیر موسوم و آن را بهمن بن اسفندیار معروف اردشیر در آر دست از سلسله پادشاهان کیان بنا نموده است، مساحت قلعه چهل و هشت هزار ذرع و مظهر قنات ارونه نیز بوده است و از این رو به دژ ارونه معروف بوده و ارگ دستان هم میگفتن و در اکثر کثرت استعمال اردستان گفتهاند، تا اینکه در اثر مرور زمان و ویرانی قلعه مزبور از طرف حاج محمد جعفر آباده مجتهد معروف فروخته و تبدیل به باغ گردیده است و فعلاً معروف به باغ قلعه است.
خرابههای ساسانی یا اردستان قدیم:
خرابههای ساسانی یا اردستان قدیم در شمال زواره واقع و اکنون جزو تپهها و اثر مختصری که حاکیست در روزگاران باستان بناهای وجود ندارد و در واقع بارندگی و تابش آفتاب اشیای از قبیل خرده طلا و نظایر آن پیدا میشود معزلک این آثار حکایت از این دارد که در گذشته بناهای مهمی وجود داشته که در اثر یکی از حوادث در زیر خاک مدفون گردیده است و به همین جهت خرابه هی مزبور از لحاظ اهمیت تاریخی به نام خرابههای ساسانی و شهر اردستان جزء آثار ملی محسوب و حفاظت آن طبق قانون حفظ آثار عتیقه به عهده اداره کل باستان شناسی قرار داده شده است.
مسجد جامع اردستان:
یکی دیگر از بناهای قدیمی و از ارکان ساخت اردستان مسجد جامع اردستان میباشد. مسجد جامع اردستان از بناهای عهد سلجوقیان است که جزء آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بنای گنبد وار به طور کلی متعلق به عهدی است که به شیوه و سبک مساجد چهار ایوانی پیدا نشده بوده و یا اگر هم پیدا شده بوده معمول نبوده چنانچه این بنا را از نظر معماری با گنبدهای مسجد جامع اصفهان بسنجیم اینطور استنباط میشود که بنای جامع اردستان در اوایل سلطنت ملک شاه سلجوقی ایجاد شده است. معزلک هم نمیتوان گفت که این بنا (گنبد واری) که هسته اصلی مسجد فعلی است قدیمیترین قسمتهای مسجد جامع است بلکه در حقیقت این بنا روی جایگاهی که بنای دیگری بوده که خراب شده یا خراب کردهاند برپا گردیده است و در موقع توسعه مسجد برای تبدیلان به چهار ایوانی با بقیه ساختمان قدیمی تؤام و پیوسته شده است و آثار مزبور عبارت است از چندین جرز ستون و طاقهای رواقی که متعلق به قرن چهارم هجری و چیز دیگری از آن باقی نمانده است و میتوان گفت مسجد نمونه مسجد عربی بوده و یک بار دیگر خود را مانند اصفهان برابر با مسجد نمونه ایرانی میبینیم که بجای مسجدی از عهد عباسیان در همان محل ساخته شده است و به این ترتیب باز هم مدرکی از بی مهری ایرانیان نسبت به نقشه مسجد نمونه عربی در قرن پنجم اسلامی بدست آمده است و بنابر این معلوم میگردد که در اردستان مسجدی با نقشه عربی و جود داشته که قسمتی از آن هنگام ساختمان بنای گنبد وار یا ویران بوده یا خراب گردیده است؛ و باقیماندههایش نیز در موقع تبدیل مسجد کوشک مانند به مسجد چهار ایوانی مورد استفاده قرار گرفته. این باقی ماندهها در مسجد کنونی جز مصالح بنا چیز دیگری بشمار نمیرود و گرچه این باقی مانده موجود بوده مورد استفاده قرار گرفته لکن هیچ گونه ارتباطی را بین نقشه قدیم و نقشه جدید نشان نمیدهد.
حقیقت این است که ابو طاهر مسجد کوشک مانند را تبدیل به مسجد چهار ایوانی نموده است.
در شمال غربی مدرسه ایست (مدرسه حاج حسین نورالدین) مناره مسجد فرو ریخته است.
اجزا پیوند آورنده اردستان:
اردستان بطور کلی پدید آمده است از محلات مختلف شهر مانند (رامیان، فهره، مون، باب الرحی، مصال، لب جوی، کوشک، بازار، کبودان)
قنوات شهر شامل:
(ارونه، مون، باب الرحی، خسرو شاد، سهراب، فامیله، کچور ستاق، کی جی) و قسمتهای دیگر از جمله بقاع و اماکن قدیمی شهر اردستان – آتشکدهها، مساجد، مدارس، حمامها، آسیاها – دارای وجه تسمیه مخصوص خود میباشند که نقش و چگونگی هر یک را در به وجود آمدن شهری کویری به نام اردستان نشان میدهد.
در پایین به ذکر وجه تسمیه و چگونگی به وجود آمدن محلات گوناگون شهر پرداخته میشود.
رامیان:
بطوری که در بیان عقائد جغرافیون مذکور گردیده در میان شهر اردستان قلاعی بوده که مرکز آتشکدهها بوده است و معابر و راههای شهر تا محلهٔ میان شهر که محل قلاع بوده امتداد داشته است – یکی از آن راهها از محله رامیان میگذشته است و بدین جهت راه میان گفتهاند – یا اصولاً میان و مون به معنای آتش در حال اشتعال است و چون در زمان قدیم در همه محلات اردستان آتشکده بوده و در رامیان آتشکدهای بوده مه آثار آن از قلعهٔ خرابه قدیمی هویدا است و هنوز موجود است به این نام خوانده شده است و به این ترتیب وجه تسمیه و طرز شکل گیری محله مون هم ظاهر میشود.
فهره:
چنانچه در لغت آمده فهره به معنی راه وسیع و معلوم میشود شاهراه اردستان قدیم از محله فهره بوده است – در نوشتجات دیوانی فهرج مینویسند که میتوان گفت در اثر نفوذ اعراب تعریب و بصورت (فهرج) درآمده است.
مون:
بطوری که در وجه تسمیه رامیان مذکور افتاد مون به معنای آتشکدهای بوده و مناسبت این که در محلهٔ مون معبدی وجود داشته به نام مون نامیدهاند.
باب الرحی یا برآر:
از نظر اینکه قبل از اسلام و پیش از نفوذ اعراب در ایران در محله مذبور آسیاهای زیادی وجود داشته آنجا را بزبان معلی بدار یعنی در آسیا مینامیدند و پس از نفوذ اعراب معرب شده و با ب الرحی گفتهاند، یا اینکه چنانچه درباب اوضاع عمومی گفته شد در هر محلهای قلعهای بوده و چون درب قلعه این محله سنگی نامیده شده و در دوران نفوذ اعراب معرب و باب الرحی خواندهاند.
محال:
از چند محله مرکب بوده محال خوانده شده است زیرا مهمترین محله اردستان همان محال است.
لب جوی کوشک:
چون این محله واقع است در جایی که کوشکهای زمان قباد یا انوشیروان بنا شده و جویی نیز از نزدیکی آن میگذرد از این رو لب جوی کوشک گفتهاند.
بازار:
چون که محل بازار در آن قرار دارد به این نام خوانده شده است.
کبودان:
ممکن است به مناسبت اینکه کبودان به معنای شاه دانه هم آمده بود در آن محله دانه مذبور کشته میشد به نام کبودان خوانده میشده یا اینکه کبودان از این نظر گفتهاند که کوشکهای بلند و مرتفعی داشته است چه کوشک کبود به معنای مجلل آمده است – یا اینکه کبودان در اصل قبادان بوده است که منسوب به قباد بوده و سپس تبدیل به کبودان شده چه قباد را در قدیم کواد نیز میگفتهاند و به زبان لهجه محلی کوون بروزن کنون می گویند و این اوضاع دلالت بر این دارد که کوشکهای لب جوی کوشک از طرف قباد ساخته شده بوده است.
احتمال هم دارد که کوون منصوب به کاوه باشد چنانچه معروف است کاوه آهنگر آر دستانی بود و آبی هم از قدیم در اردستان جاری است که به آب کاوه معروف است.