بروسلا شامل باكتريهاي گرم منفي، داخل سلولي اختياري هستند كه باعث بروز بروسلوزيز در حويانات بخصوص گاو، گوسفند و بز مي گردد. انسان با مصرف گوشت و فرآورده هاي لبني دامهاي آلوده، به بروسلوزيز مبتلا مي گردند. برويلوزيز در دامها باعث ناباروري و سقط جنين و در انسان باعث بروز تب مواج، مننژيت، آرتريت و آندوكلوويت ميگردد. بروسلوزيز هنوز از جمله عفونتهاي شايع در كشورهاي در حال توسعه و حتي برخي كشورهاي پيشرفته بشمار مي آيد.
امروزه با كنترل اين بيماري بر سه پايه كشتن دامهاي آلوده، پاستوريزاسيون و واكسناسيون مي باشد. واكسيناسيون دامها كبر اساس تلقيح سويه هاي زنده ضعيف شده بروسلا آبورتوس (45/20 و 19S) و بروسلاملي تنسيس (Rev1) است. استفاده از اين واكسنها در دامها با محدوديتهايي روبرو است. تحريك تولدي آنتي بادي در دامهاي واكسينه كه مانع از تفكيك آنها از دامهاي مبتلا مي گردد، همچنين بروز سقط جنين و ابتلا به بروسلوزيز در اين حيوانات باعث شده است تا تلقيح اين واكسنها در انسان ممنوع و در دامها با احتياط انجام شود.
با توجه به مشكلاتي كه در اثر واكسيناسيون دامها بوجود آمده است، تحقيقات گسترده اي در زمينه طراحي واكسنهاي جديد در دست مي باشد. اين تحقيقات در سه راستاي كلي زير جهت يافته اند.
1-استفاده از سويه هاي زنده ضعيف شده خشن نظير RB51
2-تلقيح زير واحدهاي پروتئيني ايمني زا و يا باكتريهاي كشته شده
3-استفاده از روشهاي نوين واكسيناسيون نظير DNA واكسنها
با اينكه نتايج تحقيقات مربوط به سويه هاي زنده ضعيف شده خشن (RB51) حاكي از موفقيت اين سويه ها در كنترل بيماري است ولي هنوز بررسي اين واكسنها بمراحل نهايي هود نرسيده است. ايمني زايي آنتي ژنهاي مختلفي از بروسلا بشكل طبيعي و يا نو تركيب بررسي شده اند. از جمله اين آنتي ژنها مي توان HtrA، GroEL، GroES، CuZnSoD، yajc، uvrA، L7/L12 و P39 را نام برد. اين بررسي نشان مي دهند كه تنها سه آنتي ژن P39، L7/L12 و Cu,ZnSoD توانايي تحريك پاسخهاي ايمني سلولي و هومورال را دارند. با توجه به شكل حيات بروسلا در داخل بدن كه بصورت سلولي است، تنها پاسخهاي ايمني سلولي بخصوص پاسخهاي سيتوتوكسيك قادر به حذف اين باكتري از بدن مي باشند. بنابراين واكسنهايي كه بتوانند اين پاسخها را تحريك كنند توانايي بروسلوزيز را دارند. در اين پاسخها لمفوسيتهاي T از نوع Th1 القا مي شوند كه در منيجه ترشح سيتوكانيهايي از جمله انترفرون گاما را مي توان از اين سلولها مشاهده نمود. در بروسلوزيز تحريك پاسخهاي Th2 كه باعث توليد آنتي باديها مي گردد علاوه بر اينكه در بهبودي اثر چنداني ندارند بلكه حتي ممكن است روند بيماري را به سوي مزمن شدن سوق دهند.
تحقيقاتي كه برروي واكسنهاي آنتي ژنتيك و يا حتي فرم كشته شده بروسلا انجام شده است ثابت مي كند كه اين عوامل قادر به تحريك پاسخهاي ايمني سلولي نيستند. بطور كلي اينگونه واكسنها قادر به توليد پروتئينها در داخل سلولهاي عرضه كننده آنتي ژن (APC) نيستند، درنتيجه توانايي تحريك پاسخهاي سيتوتوكسيك را ندارند.
امروزه براي حل اين مشكلات از روشهاي جديد عرضه آنتي ژن به بدن استفاده شده است تا تحريك پاسخهاي ايمني سلولي مناسب را براي حذف عوامل داخلي سلولي بهمراه داشته باشد. از جمله اين روشها DNA واكسيناسيون است كه بسياري داز مشكلات و مسايل مربوط به آزادسازي آنتي ژن در بدن را حل نموده است. درذ اين واكسنهاي بيان آنتي ژن تحت كنترل يك پروموتور قوي است كه توانايي ابراز آن را در سلولهاي يوكاريوتيك دارند.
DNA واكسنها طيف وسيعي از پاسخهاي ايمني ازجمله سلولهاي سيتوتوكسيك، سلولهاي T كمكي و آنتي باديها را تحريك مي كند. با اينكه مكانيزم دقيق عملكرد اين واكسنها مشخص نشده است ولي فرضياتي مبني بر تحريك پاسخهاي ايمني ما اين روش مطرح است. بيان آن مورد نظر و توليد پروتئين و در نهايت جذب اين پروتئينها توسط سلولهاي عذضه كنندة آنتي ژن (APC) باعث ميشود تا شاخصهاي آنتي ژنتيك در كنار سلولهاي mHCII عرضه و درنتيجه با فعال شدن سلولهاي كمكي T با توليد آنتي بادي را بهمراه داشته باشد. تحريك پاسخهاي ايمني سلولي و بخصوص پاسخهاي سيتوتوكسيك با واسطه پديده Cross-Priming انجام مي گيرد.
در اين پايان نامه، هدف مطالعه قدرت ايمني زايي پروتئينهاي حاصل از ژنهاي P39، L7/L12 و بروسلا آبورتوس در موش Balb/c است. روش ارائه اين آنتي ژنها به بدن با استفاده از DNA واكسيناسيوم استن. ايمني زايي هر يك از ژنهاي فوق مبتلا بصورت مجزا مورد بررسي قرار گرفته است. ولي تا كنون ايمني زايي تجويز همزمان ايندوژن مطالعه نشده است. در گروههاي واكسينه (سه گروه) بترتيب پلاسميدهاي PcDNA3-L7/L12، PcDNA-P39 و PcDNA3-P39+PcDNA3L7/L12 بصورت عضلاتي تزريق شده است. اندازه گيري آنتي باديهاي اختصاصي توليد شده و نوع پاسخهاي سلولي نشان از حركت ايمني به سمت Th1 دارد.
تيتر آنتي باديهاي IgG20 و IgG1 اختصاصي ضد آنتي نوتركيب L7/L12 و در بدن موشهاي واكسينه، توليد نسبتاً بالاي ياين آنتي بادي IgG20 را نشان مي دهد. تيتر بالاي IgG2a نتيجه تحريم پاسخهاي Th1 است. بعلت اينكه آنتي ژنهاي مورد مطالعه داخل سلولي هستند تيتر بالاي IgG2a تأثيري را در ايمني حذف كننده باكتري بوجود نمي آورد. ولي مقياس بالاي توليد اينآنتي بادي در هر سه گروه واكسينه حاكي از بيان ژنها در سلولهاي عضلاني و سلولهاي عرضه كننده آنتي ژن (APC) دارد. در عين حال بالا بودن نسبت تيتر IgG2a به IgG1 نيز دال بر تحريك پاسخهاي Th1 است.
القاء پاسخهاي ايمني سلولي پس از واكسيناسيون با اندازه گيري تكثير لنفوسيتهاي T (LTT) و پاسخهاي سيتوكاسيني پس از تحريك سلولهاي طحال با پروتئينهاي نوتركيب P39 و L7/L12 ارزيابي گرديد. همانطور كه نتايج تحقيقات گذشته نيز نشان مي دهد، پروتئينهاي فوق توانايي بالاي القاء تكثير لنفوسيتهاي T و توليد انترفرون گاما را داشته اند. در عين حال توليد انترلوكين 5 اندك بود. در اين تحقيق ميزان توليد انترلو.كين 4 سنجيده نشده است ولي با توجه بهع تيتر آنتي بادي IgG1 (تيتر پائين) اين نتيجه را نيز مي توان استنباط كرد كه سطح توليد اين سايتوكاين هم بايد پائين باشد.
بالا بودن مقدار انترفرون كاما و پائين بودن مقدار انتركولين 5 توليد شده، نشاندهنده تحريك ايمني سلولي در جهت است. نتيجه اخير تأئيد كننده نتايج مربوط به اندازه گيري آنتي باديها است. با القاء ايمني سلولي Th1 و درنتيجه ترشح سيتوكانيهاي انترفرون گاما، توانايي ماكروفاژها در كشتن باكتريهاي داخل سلولي افزايش مي يابد. بررسي نتايج مربوط به چالش بروسلاآبورتوس بيماريزا (سويه 544) در موشهاي واكسينه شده نيز تاييد اين موضوع را مي رساند. تعداد باكتريهاي جدا شده از گروههاي واكسينه در مقايسه با گروههاي كنترل منفي نشان مي دهد كه علاوه بر اينكه تعداد باكتريها افزايش تيافته بلكه كاهش نيز يافته است.
بررسي نتايج ايمني هومرال و سلولي نيز تاثير همكاري ژنهاي توليد كننده ايندو آنتي ژن را در افزايش پاسخ ايمني نشان مي دهد. يكي از دلايل مربوط به اين اثر همكاري را بايد در قطع رقابت بين ايندو آنتي ژن ديد. تزريق پلاسميدهاي متعدد كه هركدام كد كننده آنتي ژن مجزايي هستند مانع از بروز رقابت بين آنتي ژنها در بيان سلولي آنها مي شود. بعبارت ديگر بعلت اينكه پلاسميدها به سلولهاي مجزايي وارد مي شود، عملاً هر سلول تنها يك آنتي ژن را بيان مي كند، بنابراين رقابتي بين اين آنتي ژنها واقع نمي شود. در نهايت اگر ماهيت آنتي ژنها سركوب كننده ايمني نباشد همكاري بين آنها باعث افزاتيش پاسخ ايمني ميگردد. آنچه از اين تحقيق نتيجه مي شود، همكاري بين آنتي ژنهاي P39 و L7/L12 در حذف بروسلاآبورتوس واكسينه شده و تأثير ارائه آنتي ژن با روش DNA واكسيناسيون است.
پيشنهادات:
حساسيت به فاژ: اعضاء جنس بروسلا نسبت به برخي از باكتريوفاژها حساسيت دارند. اين فاژها توانايي ليز ساير جنسهاي ديگر باكتريها را ندارند بنابراين براي تعيين جنس و گونه بروسلا ارزش تاكزونوميك دارند. بر اساس محدوده ميزباني آنها، اين فاژها را به 5 گروه مجزا تقسيم مي كنند.
گروه I: كه سويه (Tbilisi) Tb نيز خوانده مي شود تنها توانايي در سلولهاي بروسلا آبورتوس صاف S كه در فاز I هستند را دارد. البته تكثير ناچيزي از اين باكتريوفاژها را نيز در كشت بروسلانئو توجه نيز ديده اند. برذوسلا ملي تنسيس، بروسلاكانسيس و بروسلا اوسيس نسبت به اين فاژ مقاوم هستند.
گروه II يا سويه فيرنز 13/75 (Firenze (Fi)75/13: اين فاژها توانايي تهاجم به كشتهاي صاف بروسلا آبورتوس، بروسلانئوتومه و بروسلاسوئيس را دارند. بقيه گروههاي بروسلا نسبت به اين فاژ مقاوم هستند. اين فاژها انرژي را برروي باكتريهاي موكوئيدي يا خشن ندارند.
گروه III شامل فاژهايي هستند كه تحت عنوان سويه و بريج Wb (Weybridge Strain) خوانده مي شوند. اين فاژها قابليت تهاجم و تكثير در بروسلا آبورتوس، بروسلانئوتومه و بروسلاسوئيس را دارند. اثر اين فازها تنها برروي شكل صاف بروسلا است و اثري را برروي اشكال خشن و موكوئيدي ندارند. فاژهاي گروه III قابليت تهاجم به ساير بروسلا را ندارند ولي برخي گزارشات تكثير محدود آنها را در بروسلا ملي تنسيس نشان مي دهند.
گروه IV شامل فازهاي بركلي (Berkeley) هستند. اين گروه فاژي خود به Bk0 Bk1 و Bk2 تقسيم مي شوند. از بين اين گروههاي ركر شده از Bk2 بالاترين استفاده را در رده بندي دارد. اين فاژها (Bk2) توانايي تكثير و ليز سلولهاي صلف بروسلا آبورتوس، بروسلامي تنسيس، بروسلا نئوتومه و بروسلاسوئيس را دارند. اين فاژها توانايي تخريب سلولي بروسلاكانيس، بروسلااوسيس و ساير سويه هاي غير صاف را ندارند.
گروه V يا گروه فاژهاي سويه هاي غيرصاف بروسلا: اين فاژها تنها بر سويه هاي خشن بروسلا آبورتوس اثر دارند. اين فاژها از نظر ژنتيكي ثابت نيستند. بطوريكه بروز موتاسيون در اين فاژها در هر تكثير باعث مي شود تا موتانهاي موثر بر سويه هاي صاف بروسلا بوجود آيند. از اين نطر فاژها را به زيرگروههاي R/O، R/M، R/C تقسيم چكرده اند. فاژهاي R/O تنها برروي بروسلا اويس و بروسلاآبورتوس اثر دارند. فاژهاي R/M فقط برروي بروسلاملي تنسيس خشن تكثير دارند. گروه R/C كه به احتمال زياد از كشت فاژهاي R/O بدست مي آيند قادر بع ليز سلولهاي كشت بروسلا كائيس است. همه اين گروهها به استثناء R/C از نظر ژنتيكي پايداري ندارند.
تقريباً همه قاژهاي بروسلا پايداري نسبي در برابر حلالهاي آلي، دترجنتهاي يوني و غير يوني را دارند. اين فاژها با اثر حرارت، عوامل اكسيدكدترجنتهاي كاتيونيك غيرفعال ميشوند. ماده وراثتي اين فاژها DNA و ميزان G+C% آنها در حدود 4503 تا 4607 است.
تمايز جنس بروسلا از ساير جنسها:
اغلب گونه هاي باكتريايي شناخته شده كه از نظر سرولوژيكي با بروسلا واكنش متقاطع نشان مي دهند از نظر ديگر خواص آزمايشگاهي نظير شكل كلني، مشخصات بيوشيميايي و كشت از گونه هاي بروسلا به اساني قابل تشخيص هستند. نزديكترين جنس باكتري به بروسلا از نظر واكنشهاي سرولوژيك فرانسيسلا تولارنسيس (Francisella Tularewnsis) است. تمايز اين باكتريها از بروسلا بر اساس كشت باكتريها (ناتواني رشد فرانسيلا در محيطهاي معمولي)، عدم حساسيت به فاژهاي بروسلا، توانايي تخمير گلوكز، كاتالاز منفي، دارا بودن مقادير ناچيز سيتوكروم C، ايجاد عفونت كشنده در موش و عدم واكنش با آنتي ژنهاي داخلي سلولي انجام مي گيرد.
بالاترين اشتباه تشخيص بروسلا با باكتريهيا غيرتحصيي موچك گرم منفي ديده مي شود. اعضتء گونه بوردتلا بخصوص بوردتلا برونشي سپتيكا (B.bronchiseptica) اغلب بجاي بروسلا تشخيص داده مي شود. علاوه بر آن گونه هاي آكروموباكتر (Achromobacter) استينو باكتر (Acinetobacter)، برانهاملا (Branhamella)، كينگلا (Kingella)، موراكسلا (Moraxella) ريا نيز در تشخيص بروسلا ايجاد اشكال مي نمايند.
تمايز اين گونه ها با بروسلا نيازمند دقت عمل در مراحل آزمايشگاهي دارد. رنگ آميزي دقيق گرم و بررسي دقيق شكل باكتريها از مراحل اول و مهم تشخيص بشمار مي آيد. مورفولوژي بسياري از اين باكتريها تفاوت زيادي با بروسلا دارند. علاوه بر آ“ بررسي شكل كلني ها در دماهاي مختلف (0C37 و 0C25) و آزمايش حركت باكتريها در تمايز اين گونه ها بسيار مهم است. از ديگر آزمايشات جداسازي بروسلا از ساير جنسها مي توان بررسي سرولوژيك آنتي ژنهاي داخل سلولي، تعيين درصد G+C، تعيين درصد چربي ها را نام برد.
تمايز گونه هاي جنس بروسلا:
1- بروسلا ملي تنسيس: مشخصات كشت و شكل معمولي بروسلاملي تنسيس نظير آنچه توضيح داده شد و مشابه ساير اعضا بروسلا است. ميزبان طبيعي اين باكتريها بز و گوسفند اما توانايي آلوده سازي گاو، خوك و انسان را نيز دارد. كشتهاي صاف اين باكتري معمولا براي خوكچه هندي و موش نيز بيماريزا است. معمولاً كشتهاي صاف براي حيوانات آزمايشگاهي بيش از بروسلا آبورتوس قدرت بيناريزايي دارد و اغلب باعث بروز عفونت كشنده مي شود. كشتهاي ناصاف غير بيماريزا براي حيوانات است.
2- بروسلا آبورتوس: از تظر موروفولوژي و شكل نظير ساير بروسلا است. ميزبان طبيعي اين باكتريها گاو بوده ولي برخي حيوانات نيز نظير اسب، شتر، گوسفند، آهو، سگ و انسان را نيز آلوده ميسازد. عفونت جفت و سقط جنين از موارد شايع آلودگي حيوانات حامله با اين باكتري است.
اين باكتري براي حيوانان آزمايشگاهي ازجمله خرگوش، خوكچه هندي و موش بيماريزا است. سويه هاي خشن فاقد قدرت بيماريزايي هستند.
3- بوسلاسوئيس: از نظطر شكل شناسي و ديگر مشخصات كشت نظير ديگر اعضاء بروسلا است. بيووار 1 و 2 و 3 داراي قدرت بيماريزايي براي خوك است. بيووار 2 قدرت آلوده سازي خرگوش صحرايي را نيز دارد. البته سويه هايي شبيه بيودار 3 را نيز از ساير جوندگان جدا نموده اند. همه بيووارها باستثناء بيووتر 2 براي انسان بيماريزا هستند. البته ساير گونه ها نظير سگ، سگ و اغلب جوندگان نيز به اين باكتريها حساس هستند. در ميزبان طبيعي عفونت ناشي از اين باكتريها اغلب موضعي و بصورت زخمهاي سطحي بخصوصي در ناحيه تناسلي است. در حيوانات نر عفونت اغلب در بيضه ها، اپيديديوم (epididumides) و وزيكول سمينال (Seminal Vesicles) ديده مي شود. در جيوانات ماده التهاب رح (Metritis)، عفونت جفت (Placentitis) و سقط جنين گزارش شده است.
4- بروسلا اوليس: از نظر شكل سلولي و كشت باكتري نظير ساير بروسلا است. اگرچه ساير گونه هاي بروسلا با رنگ كوستر (Koster Stain) قرمز ميشوند ولي اين باكتريها برنگ آبي درمي آيند.
اين باكتريها توانايي اكسيداسيون آدونيتول و سرين را دارند. كشتهاي اين باكتريها تنها بصورت باكتريهاي غير صلف ديده مي شوند. اين باكتريها با آنتي سرم اختصاصي ضد آنتي ژنهاي A و M آلگوتينه نشده و تنها با آنتي سرم ضد آنتي ژنهاي سطحي R بروسلا اويس واكنش ميدهند. بيشتر آنتي ژنهاي داخلي اين باكتريها با ساير بروسلا واكنش متقاطع دارند.
بروسلا اويس توانايي ايجاد عفونت در گوسفند بصورت التهاب اپيديديمو-اركيت epididymo-orchitis (در حيوانات نر) و بروز التهاب در جفت و سقط جنين را در حيوانات ماده را دارد. بز بصورت آزمايشي به اين باكتري آلوده ميشود ولي بروز عفونت بصورت تحت كلينيكي است. البته گزارشاتي از عفونت گاو، خرگوش، موش و خوكچخ هندي با اين باكتري ديده مي شود.
5- بروسلا نئوتومه: شكل و كشت اين باكتري نظير ساير بروسلا است. اين باكتري تواناي يايجاد عفونت در گاو، گوسفند، بز و خوك را ندارد. امكان عفونتزايي آن نيز براي انسان مشخص نيست. تا كنون ميزبان طبيعي مشخصي براي آن شناخته نشده است و توانايي بيماريزايي ناچيزي را در حيوانات آزمايشگاهي دارد.
6- بروسلا كائيس: كلني هاي اين باكتري در سرم فيزيولوژيك حل نمي شود. رشد 7 روزه اين باكتري در محيطهاي مايع با كدورن ناچيز محيط كشت همراه است. كشت باكتريها اغلب بصورت خشن ديده مي شود و تقريباً شكلهاي صاف كلني در اين باكتري مشاهده نمي گردد. بروسلاكائيس با آنتي سرمهاي ضد آنتي ژنهاي A و M آلگوتيته نشده و تنها با آنتي سرم ضد آنتي ژنهاي R آلكوتيتيه ميگردند. آنتي ژنهاي كسطحي اين باكتري با آنتي ژنهاي سطح سويه هاي خشن ديگر بروسلا واكنش متقاطع دارند.
اين باكتري داراي قدرت بيماريزيايي براي سگ بوده و اغلب باعث بروز باكتريمي (Bacteremia) مزمن و زخمهاي گرانولوماتوز موضعي ميگردد. پروستاتيت (Prostatitis) و اپيدميواركيت در حيوانات نر و عفونت رحم، جفت و سقط جنين در حيوانات ماده ديده مي شود. اين باكتري اغلب در انسان باعث بروز عفونت ميگردد. عفونت در خوكچه هندي و موش تنها با تلقيح تعداد زياد باكتري ايجاد ميشود.
خاصيت ادجوانتي ملكول DNA پلاسميد:
علاوه بر ساختاري كه قبلاً در مورد پلاسميدهيا يوكاريوتيكي شرح داده شد، اين پلاسميدها حاوي ترادف خاصي از نوكلئوتيدها هستند كه نقش اساسي رل در ايمني زايي اينواكنشها ايفا مي كنند. اولين بار توسط ياماموتو (yamamoto) توانايي اليگونوكلئوتيدهاي دست ساز در تحريك سلولهاي كشنده طبيعي براي توليد انترفرون گاما انتشار يافت. اليكونوكلئوتيدهاي ساخته شده توسط اين گروه از نظر ترادف شباهت زيادي با مترادف نزديك خود در باكتريها داشتند. با توجه به اين آزمايشات اين دانشمندان وجود ترادف مشابه اين اليگونوكلئوتيدها در پلاسميدها را مسئول تحريك پاسخهاي ايمني دانشتند، اخيراً ثابت شده است كه ترادف خاصي در DNA باكتريها باعث تحريك پاسخهاي ايمني ازجمله توليد انترلوكين 6، انترلوكين 12، فاكتور نكروز دهنده تومور انترفون گاما و انترفون آلفا مي گردند. اين ترادف شامل دي نوكلئوتيدهاي سيتوزين – فسفات و گوانوزين غير متيله (CpG) هستند.
ترادف فوق در باكتريها تا 20 برابر بيشتر از سلولهاي پستانداران ديده ميشود. علاوه اختلاف تعداد تكرار ترادف CpG بين باكتريها و سلولهاي پستانداران تفاوت در متيلاسيون اين ترادف در ايندو سلول جلب توجه مي كند. بطوريكه ترادف فوق در سلولهاي پستانداران بصورت متيه ديده ميشود.
CpG قدرت تحريك مستقيم لمفوسيتهاي B در توليد آنتي بادي را دارد. علاوه بر آن، توانايي القاي سلولهاي عرضه كننده آنتي ژن را در تحريم سيتوكانيها را دارند. سلولهاي كشنده طبيعي پس از تحريك APC يا CpG و در نتيجه ترشح سيتومانيها از اين سلولها، القا ميشوند. در نهايت تحريك لمفوسيتهاي T بصورت مستقيم و غير مستقيم توسط اين ترادف نيز انجام مي پذيرد.
قويترين مدركي كه قدرت ايمني زايي CpG را در DNA واكسنها ثابت ميكند توسط ساتو Sato ارائه شده است. اين دانشمند با جابجايي ترادف CpG در ژن مقاومت به آمپي سيلين در ژن مقاومت به كانامايسين توانست افزايش تحريك توليد آنتي بادي، پاسخهاي سيتوتوكسيك و توليد انترفرون گاما را در پلاسميدهاي حاوي ژن مقاومت به كانامايسين دستكاري شده را ناشن دهد.
تحقيقات مختلف نشان ميدهند كه تنها CpG موجود در ناقلين پلاسميدي توانايي تحريك پاسخهاي ايمني را در DNA واكسيناسيون دارند. اين تحقيقات بر سه پايه استوار هستند:
1-ناقلين فاقد ژن كد كننده پروتئين قادر به تحريك توليد سيتوكاين را دارند.
2-با متيه كردن سيتوزين موجود در CpG توانايي واكنش در تحريك توليد ستوكاين و آنتي بادي را از دست نميدهد ولي فعاليت سيتوتوكسيتيك واكسن كاهش مي يابد.
3-تجويز همزمان اليكونوكلئوتيدهاي حاوي CpG با پروتئين آنتي ژنتيك باعث تحريك پاسخ ايمني هومورال و سلولي ميگردد. پاسخ تحريك شده نظير پاسخي است ژن كد كننده پذوتئين با روش DNA واكسيناسيون به بدن عرضه گردد.
بنابراين با توجه به مشاهدات بالا CpG موجود در پلاسميد يك نقش اوجوانتي را بازي ميكند. اين اثر را بخصوص با تزريق مقادير كم از DNA واكسن مشاهده ميگردد. بنابراين با وجود چنين ترادفي ميتوان مقدار تزريق DNA لازم براي تحريك پاسخ ايمني را كاهش داد، بدون اينكه تغييري در روند پاسخ ايمني ديده شود. در واقع اين ترادف خود محدوده اي براي تحريك توليد آنتي بايد دستيوكاين در شرايط invivo دارند بطئوريكه تزريق مقادير بالاي ترادف فوق خود باعث كاهش پاسخهاي ايمني ميگردد.