1- تورم يكي از موضوعات مهم در كشور ماست. همانگونه كه ميدانيد در ايران درصد تورم در سالهاي اخير بسيار زياد بوده است به طوري قيمتها در هر سال بسيار افزايش يافته و قدرت خريد مردم كم شده است. اين مقاله اطلاعات بيشتري درباره موضوع تورم ارائه ميدهد.
2- تورم چيست؟
تعريفهاي مختلفي از تورم وجود دارد که همه آنها تقريباً بيانگر يک موضوع هستند: تورم عبارت است از افزايش دائم و بي رويه سطح عمومي قيمت کالاها و خدمات که در نهايت به کاهش قدرت خريد و نابساماني اقتصادي ميشود.
3- انواع تورم
در نظريه هاى اقتصادى، تورم را به سه نوع تقسيم مى كنند:
تورم خزنده (آرام يا خفيف): به افزايش ملايم قيمتها گفته ميشود. در تورم خفيف, افزايش قيمت بين 1 تا 6 درصد، حداكثر 4 درصد يا بين 4 تا 8 درصد در سال ذكر شده است.
تورم شديد (تورم شتابان يا تازنده): در اين نوع تورم آهنگ افزايش قيمتها تند و سريع است. براى تورم شديد, 15 تا 25 درصد در سال را نوشته اند.
تورم بسيار شديد (تورم افسار گسيخته، فوق تورم و ابر تورم): اين نوع تورم شديدترين حالت تورم به شمار مى رود. معيار تورم بسيار شديد را 50 درصد در ماه يا دو برابر شدن قيمتها در مدت شش ماه و ... بيان داشته اند.
البته نمي توان نرخ ثابتي ارائه کرد زيرا اين مقادير با توجه به شرايط زماني و... عوض ميشوند. علاوه بر اين تقسيم بندي کلي ميتوان تورم را به دستههاي کوچکتري نيز تقسيم کرد:
تورم پنهان: در آن قيمت ثابت ولي کيفيت کمتر ميشود.
تورم خزنده: تورمي آرام و پيوسته است. معمولاً به علت افزايش تقاضا است. بعضي اقتصاددانان معتقند که محرکي براي افزايش درآمد است و بعضي ديگر معتقند که سبب کاهش قدرت خريد است (هر 25 سال 50%).
تورم رسمي: به علت افزايش عرضه پول از سوي دولت.
تورم ساختاري: به علت افزايش قيمتها به دليل وجود تقاضاي اضافي. در اين نوع تورم دستمزدها به دليل وجود فشار (کمبود) در برخي بخشها افزايش مييابد.اين نوع تورم در کشورهاي در حال پيشرفت زياد است.
تورم سرکش:افزايش سريع و بي حد و مرز قيمت ها. آثار تورم سركش عبارتند از (1) کاهش ارزش پول، (2) گسستگي روابط اقتصادي، و (3) فرو پاشي نظام اقتصاد. اين نوع تورم معمولاً پس از جنگها يا انقلابها رخ ميدهد مثل افزايش قيمت 2500% در آلمان در سال 1923.
تورم شتابان: افزايش سريع و شديد نرخ تورم. مثلاً وقتي دولت سعي کند بيکاري را پايينتر از حد طبيعي نگاه دارد، اين اقدام باعث افزايش تورم ميشود.
تورم مهار شده: تورمي است که به دليل وجود شرايط تورمي در کشور ايجاد شده است و در مقابل از افزايش آن جلوگير ي شده است. اين شرايط معمولاً از فزوني تقاضاي کل بر عرضه کل کالاها و خدمات پديد ميآيد که با فرض ثابت بودن ديگر شرايط به ازدياد قيمتها ميانجامد.
تورم فشار سود: تورمي که در آن تلاش سرمايه داران براي تصاحب سهم بزرگي از درآمد ملي منشأ تورم ميگردد.
تورم فشار هزينه: تورمي که مستقل از تقاضا صرفاً از افزايش هزينههاي توليد ناشي ميشود. مثال بارز چنين تورمي را در تمام کشورهاي صنعتي غرب پس از افزايش استثنايي بهاي نفت در سالهاي 1973 و 1978 ميتوان ديد. برخي اقتصاددانان معتقدند که متداولترين منبع تورم فشار هزينه قدرت اتحاديههاي کشوري است که اضافه دستمزدي بيش از افزايش بازدهي بدست ميآورند و اين خود در يک مارپيچ تورمي موجب افزايش قيمتها و متقابلاً تقاضا براي دستمزد بيشتر ميشود. منتقدان اين نظريه استدلال ميکنند که اگر اتحاديههاي کارگري هنگامي موفق به افزايش دستمزد شوند که سطح تقاضاي کل براي جبران آن به اندازه ي کافي افزايش نيافته باشد گرايش هايي در جهت افزايش بيکاري بوجود خواهد آمد که اثرات رکودي بر اقتصاد خواهد داشت. چنين فرايندي نمي تواند به طور نامحدود ادامه يابد و بنابراين تورم فشار هزينه يقيناً نمي تواند بيان کننده تورم مزمني باشد كه کشورهاي اروپاي غربي پس از جنگ جهاني دوم به آن دچار شدند. لذا افزايش قيمت را، در مرحله نخست، يا بايد حاصل تقاضاي اضافي يا حاصل بالا بردن کل تقاضاي پولي براي جلوگيري از بيکاري دانست.
تورم فشار تقاضا: تورم ناشي از فزوني تقاضاي کل نسبت به کل جريان کالا و خدمات ايجاد شده در اقتصاد که همه عوامل توليد را با ظرفيت کامل بکار گرفته باشد. هر گاه تقاضاي مصرفکنندگان دولت و بنگاهها براي کالاها و خدمات بر عرضه موجود فزوني گيرد قيمتها در اثر اين عدم تعادل افزايش خواهد يافت. در اصل افزايش قيمت بايد تقاضاي اضافي را از ميان بردارد و بار ديگر تعادل بر قرار سازد و براين اساس بايد براي گرايش مستمر به سوي تورم، که ويژگي بسياري از اقتصادهاي پس از جنگ شده است، توصيفي يافت. يکي از نظريههاي رايج در اين باره مازاد مستمر تقاضا را ناشي از سياست دولت ميداند. بنا بر اين نظريه در حالي که مصرف کنندگان و شرکتها به هنگام افزايش قيمتها تقاضاي خود را کاهش ميدهند، دولت به دليل توانايي اش در تأمين مالي مخارج خود از محل ايجاد پول، ميتواند ميزان مخارج خود را به ارزش واقعي حفظ کند يا حتي افزايش دهد. در نتيجه اين اقدام نه تنها ميل مستمر به تورم بوجود ميآيد بلکه سهم بخش دولتي از کل منابع موجود در اقتصاد نيز افزايش مييابد.
تورم اننقال تقاضا: نظريهاي عناصر تورم فشار تقاضا و فشار هزبنه را با هم ترکيب ميکند و تغيير در ساخت تقاضاي کل را دليل تورم ميشمارد. هر گاه اقتصاد دچار انعطاف ناپذيريهاي ساختاري باشد، گسترش برخي صنايع با افول برخي ديگر از صنايع همراه خواهد بود و عوامل توليد را به آساني نمي توان به بخشهاي توليدي انتقال داد. از اين رو براي جذب وسايل توليد به سوي صنايع در حال گسترش بايد قيمتهاي بالاتري پرداخت شود. در نتيجه کارگران بخشهاي افول يابنده خواستار دستمزدي برابر با کارگران ديگر بخشها ميشوند و ترکيب اين عوامل به تورم ميانجامد.
تورم فشار قيمت: نوعي تورم فشار هزينه که در اثر تحميل قيمتهاي بسيار گزاف از سوي صاحبکاران اقتصادي با هدف دستيابي به سودهاي کلان بدست ميآيد.
تورم فشار دستمزد: نوعي تورم فشار هزينه که سرچشمه فرايند تورم را فشار اتحاديه کارگري بر بازار کار ميداند. اين برداشت داراي طيف گستردهايست که در يک سوي آن اعمال قدرت انحصاري اتحاديههاي کارگري و الگوهاي قدرت چانه زني آنها بر پايه ي متغيرهاي اقتصادي قرار دارد و در سوي ديگر الگوهاي غير اقتصادي مبارزه جويي اين اتحاديه ها.
4- راههاي مبارزه با تورم چيست؟
اين راهها به طور کلي به دو دسته تقسيم ميشوند:
سياستهاي پولي و مالي: هدف اين روش محدود کردن تقاضاي کل است. اين کار از طريق جمع آوري پول به شکل سرمايههاي غير نقدي صورت ميگيرد (سياستهاي انقباضي).
سياستهاي درآمدي: با دخالت مستقيم در بازار و عوامل توليد کننده، تورم کنترل ميشود.اين روش کاربردي نيست زيرا در آن مناطق زيادي نياز به اصلاح دارند.
5- آيا تورم هميشه مضر است؟
خير تورم در حد کم (2-3%)نه تنها مضر نيست بلکه نشانه توسعه اقتصادي آن کشور نيز هست. علاوه بر آن تورم فوايد ديگري نيز دارد از جمله:
ابتدا قدرت خريد پول پايين آمده و بعد از آن ميزان توليد بالا رفته، رسيدن به ثبات و برگشت به حالت طبيعي حتمي است.
در اوج مرحله تورم، کارخانجات و موسسات و برنامههاي اساسي اقتصادي شکل ميگيرد.
فرهنگ توليد به وسيله فشار تورم توسعه مييابد.
6- رابطه تورم و توسعه چيست؟
تا توسعه کشور به حد مطلوبي نرسيده ثبات ارزش پولي غير ممکن است. البته بايد به اين نکته نيز توجه کرد که در زمان توسعه ممکن است به جايي برسيم که پايين تر رفتن قدرت خريد و قدرت پول خطرناک باشد. در چنين مقطعي حرکت جامعه از توسعه به ثبات تبديل ميشود.
سرمايه گذاري در مرحله اول تورم زا و در آخر خاصيت تورم زدايي دارد.
در همه کشورهاي جهان چنين بوده که مسايل توسعه و بازسازي، هر دو تورمطلب بودهاند.
اگر در مرحله اول پول را ثابت نگه داريم نمي توانيم خيلي از مسائل کشور را مانند جنگ پشت سر بگذاريم.
در تورم پول از جيب مردم به سرمايه گذاري منتقل ميشود.
وضع مطلوب در اقتصاد رسيدن به پول ثابت است.
معمولاً توسعه و پيشرفت نمايانگر تورم پايين است به طوري که ميتوان بيان نمود که اکثر کشورهايي که به توسعه اقتصادي و اجتماعي مطلوب رسيده اند، داراي تورمهاي کمتر از 15درصد بودهاند. اما چند استثناء نيز وجود دارد از جمله برزيل، آرژانتين و ترکيه.
7- تورم چه تأثيري بر نظام کل کشور دارد؟
نمي توان تورم را عامل تمام مشکلات يا حتي بخش مهمي از آنها دانست ولي صاحبنظران اقتصادي و اجتماعي غالباً تورم را به منزله شاخص کشمکشها و اغتشاشات اجتماعي و شاخص اعلام خطر و ... قلمداد ميکنند و معتقدند که:
کشور هايي که در آنها ثبات قيمت (عدم تورم) وجود داشته ثبات سياسي و اجتماعي نيز وجود داشته است و بالعکس در کشورهايي که بحرانهاي سياسي و اجتماعي بوجود آمده تورم نيز کم کم دچار رشد صعودي شده است.
در تورم زياد درآمد به صورت ناعادلانه تقسيم ميشود زيرا افرادي که در ابتدا سرمايه ي غير نقدي زياد دارند به مرور زمان با افزايش ارزش آن سرمايه توسط تورم به ثروت عظيمي دست مييابند و در عوض افرادي که در ابتدا سرمايه کمي دارند يا سرمايه آنان غير نقدي است به مرور زمان با افزايش نرخ تورم بخشي از دارايي خود را از دست ميدهند.
تورم باعث تقليل پس انداز ميشود زيرا ارزش پول متغير است و در نتيجه پس انداز ناامن است. البته اين مشکل راه حلي نيز دارد که آن سرمايه گذاري در چيزيست که ارزش آن با تورم زياد شود.
تورم باعث افزايش قيمت کالا در تجارت بين المللي ميشود که نتيجه آن کاهش ميزان صادرات و افزايش واردات است.
بر اساس بند قبل، افزايش تورم باعث کاهش ارزش پول ميشود.
تورم باعث عدم مصرف بهينه منابع ميگردد و از اين رو تمايل به سمت کالاها و خدمات گرانتر بيشتر ميشود در صورتي که اين کالاها ضرورتاً مفيدترين کالاها نيستند.
در زمان تورمي مقدار زيادي از وقت، انرژي، منابع مالي مردم بجاي بکار افتادن در مسير مولد و مفيد صرف فعاليت هايي ميشود که هدف از انجام آنها جلوگيري از کاهش ارزش داراييها و کسب منافع غير عادي از طريق معاملات سوداگرانه است.
توليد کنندگان که خريداران مواد اوليه هستند سرمايه گذاري نمي کنند ، لذا کارهاي دلالي رواج پيدا ميکند.
8- آيا تا کنون کشوري توانسته است تورم را به طور کامل ريشه کن کند؟
بله، يکي از اين کشورها آلمان است. آلمان در بازسازي اقتصادي به اين نکات توجه کرده است:
طراحي نظام اقتصادي و اجتماعي بازار با در نظر گرفتن تعادل اجتماعي، بر پايه اخلاق مسيحي و انسانگرايانه معيار اساسي اقتصاد براي انسانها نه انسانها براي اقتصاد
تکيه بر اين امر که در جو سرشار از ثبات پولي، رشد اقتصادي مطمئن تر تحقق مييابد
قدرت خريد حداقل درآمد را تثبيت کردند
اهميت دادن به توزيع در آمد عادلانه
اعمال سيستم جامع و موثر بيمههاي اجتماعي (آلمانيها بدين منظور بيش از 15 درصد ارزش توليد ملي را پس از جنگ به اين امر اختصاص دادند)
حاکميت مربع سحرآميز ثبات پولي، اشتغال کامل، تعادل تراز پرداخت ها، تناسب در توزيع درآمدها
خارج نمودن پول بيش از ظرفيت توليدي: طراحان اقتصادي در سال 1948 با رفرم پولي، پول موجود در دست مردم را از 100 واحد به 5/6 واحد تنزل دادند
9- آمار تورم
سازمان ملل پيشبيني كرد كه نرخ تورم ايران در سال جاري ميلادي به 7/17 درصد برسد. به گزارش خبرنگار اقتصاد بينالملل ايسنا، سازمان ملل متحد در تازهترين گزارش جامع خود كه "چشم انداز و شرايط اقتصاد جهاني 2006" نام دارد تمامي كشورها و مناطق جهان را مورد ارزيابي قرار داد و برآورد كرد كه نرخ تورم بهاي مصرفي در كشورمان كه در سال 2005 در حدود 5/13 درصد بوده است در سال جاري با 2/4 درصد افزايش مواجه شده و به 17/7 درصد بالغ شود.
سازمان ملل مناطق و كشورهاي مختلف جهان را به صورت جداگانه تقسيم بندي كرده است و جداول ارائه شده حاكي از آن است كه نرخ تورم ايران در سال جاري در منطقه خاورميانه در صدر جدول قرار خواهد داشت.
در همين حال در تقسيمبندي بزرگترين اقتصادهاي در حال توسعه جهان نيز كشورمان با نرخ تورم 7/17 درصدي در مكان نخست جاي دارد و پس از آن ونزوئلا با نرخ تورم 15 درصدي قرار گرفته است. نرخ تورم ونزوئلا در سال 2005 حدود 16 درصد اعلام شده است. نيجريه نيز كه شاهد نرخ تورم 3/16 درصدي در سال گذشته بوده است سال جاري را با نرخ تورم 8/10 درصدي سپري خواهد كرد و در ميان كشورهاي در حال توسعه مكان سوم را از آن خود خواهد كرد. نرخ تورم قزاقستان كه از همسايههاي كشورمان به شمار ميرود در سال جاري به 5/7 درصد و نرخ تورم روسيه به 5/10 درصد خواهد رسيد.
آمريكا، ژاپن، چين و آلمان كه از برترين اقتصادهاي جهان محسوب ميشوند در سال جاري نرخ تورمي برابر با 2/0، 1/0، 2/3 و 9/1 درصد خواهند داشت و نرخ تورم آذربايجان ديگر همسايه كشورمان از 5/12 درصد در سال گذشته به 5/9 درصد در سال جاري كاهش خواهد يافت. در همين حال عربستان در سال گذشته و سال جاري نرخ تورم ثابتي برابر با يك درصد داشته و خواهد داشت.
نرخ تورم در ایران به 17.1 درصد خواهد رسید
واحد اطلاعات اقتصادی اکونومیست پیشبینی کرد نرخ تورم کالاهای مصرفی در ایران در سال جاری میلادی به 17.1 درصد خواهد رسید که دومین نرخ بالای تورم در سطح خاورمیانه محسوب می شود.
به گزارش "مهر" به نقل از اکونومیست، نرخ تورم در ایران از سال 2001 تا 2005 بیش از 6 درصد افزایش یافت.
بر اساس این گزارش، نرخ تورم در ایران در سال 2001 برابر با 11.3 درصد بود که در سال 2002 به 14.3 درصد، در سال 2003 به 16.5 درصد، و در سال 2004 به 14.9 درصد افزایش یافت.
اکونومیست متوسط نرخ تورم کالاهای مصرفی در ایران در سال 2005 را نیز 17.6 درصد اعلام کرد که بالاترین نرخ تورم در ایران طی چند سال اخیر بوده است.
بر پایه همین گزارش، نرخ تورم کالاهای مصرفی در ایران در سال آینده میلادی به 15.3 درصد و در سال 2008 به 14.5 درصد و در سال 2009 به 13.6 درصد کاهش خواهد یافت.
بنابر اعلام اکونومیست، ایران طی سالهای اخیر همواره یکی از بالاترین نرخهای تورم را در سطح منطقه خاورمیانه داشته است و در سال 2005 نیز فقط کشور عراق نرخ تورمی بالاتر از ایران داشت.
نرخ تورم عراق در سال 2005 برابر با 45 درصد اعلام شد که پیشبینی می شود این رقم در سال جاری میلادی به 35 درصد کاهش یابد، اما همچنان این کشور بالاترین نرخ تورم را در سطح منطقه خواهد داشت.
بر پایه این گزارش، میانگین نرخ تورم در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در سال 2005 به 6.6 درصد رسید که رشدی 0.4 درصدی نسبت به سال 2004 نشان داد.
بر اساس پیشبینی اکونومیست میانگین نرخ تورم کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در سال جاری میلادی با 0.3 درصد کاهش نسبت به سال قبل به 6.3 درصد خواهد رسید.
این گزارش حاکی است در میان کشورهای خاورمیانه کشور عربستان طی سالهای اخیر پایینترین نرخ تورم را داشته است و پیشبینی می شود در سال 2006 نیز این کشور با نرخ تورم 0.5 درصدی پایینترین نرخ را در سطح منطقه داشته باشد.
واحد اطلاعات اقتصادی اکونومیست همچنین نرخ تورم یمن را در سال 2006 برابر با 14.5 درصد، امارات 3، قطر 6.2، عمان 1، کویت 0.6، بحرین 1.9، سوریه 2.9، اردن 3.3، اسرائیل 2.1، و مصر 5.4 درصد اعلام کرده است.
رشد نقدینگی، عامل اصلی رشد تورم
در این کنفرانس آقای مجتهد با اشاره به وضعیت اقتصادی ایران گفت: ایران با حدود 70 میلیون نفر جمعیت و 6/1 میلیون کیلومتر وسعت دربین 20 کشوربزرگ دنیا قرار دارد.توسعه اقتصادی ایران تا کنون بر اساس وابستگی به منابع طبیعی به خصوص نفت و گاز بوده است. عامل اصلی رشد اقتصادی ایران درآمدهای حاصله از صادرات نفت می باشد و اقتصاد ایران بر اساس اقتصاد«تک پایه» محسوب می شود.
ایـــــــران 3/0 درصد تــــولید نــاخــــالـــص جهــــانی را بر اســـاس آمــــارهای سال 2004 World Development Indicator به خود اختصاص داده است و درآمد سرانه ایران در سال، حدود 2000 دلار است. بر اساس محاسبات تولید ناخالص داخلی بر پایه برابری قدرت خرید (PPP) این رقم به 4500 دلار می رسد.
اقتصاد ایران از بی ثباتی کلان اقتصادی یعنی تورم به شدت آسیب دیده است و نرخ تورم ایران سالهاست که دو رقمی می باشد . هر چند این نرخ از بالای 20 درصد در سال های برنامه دوم به حدود 16 درصد در سالهای اجرای برنامه سوم توسعه کاهش یافته است .مشکل بزرگ دیگر ایران، نرخ بیکاری بالا می باشد که ناشی از رشد شدید جمعیت درسالهای اول انقلاب (5/3 درصد) و پائین بودن رشد اقتصادی در برنامه دوم توسعه می باشد .
از نظر توسعه شاخص های انسانی،ایران در مرتبه 101 درمیان 210 کشور جهان قرار دارد. هر چند میزان امید به زندگی و نرخ بیسوادی کاهش چشمگیری پیدا کرده است ولی با توجه به میزان درآمد سرانه، ایران هنوز از نظر شاخص توسعه انسانی در حد متوسط پائین است.
از نظر جهانی شدن اقتصاد ایران، شاخص های جهانی شدن یعنی میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی و درصد تجارت به تولید ناخالص ملی،ایران درمرتبه های پائین قرار دارد. از جمله عوامل عدم موفقیت ایران در جذب سرمایه گذاریهای خارجی را می توان به بالا بودن درجه ریسک سرمایه گذاری در ایران از نظر موسسات رتبه بندی بین المللی و پائین بودن میزان صادرات غیر نفتی ایران در سالهای گذشته قبل از افزایش قیمت های نفت در دو سال گذشته دانست.صادرات غیر نفتی ایران هر چند در سالهای اخیر افزایش یافته و سهم کالاهای صنعتی در صادرات بالا رفته است اما هنوز رقم صادرات کالا و خدمات ایران به حدود 10 میلیارد دلار می رسد که باز هم بخش عمده ای از صادرات صنعتی ایران یعنی پتروشیمی، صادرات گازهای مایع حاصله می باشد.
رشد اقتصادی ایران در منطقه خاورمیانه در حد متوسط و بالا می باشد اما در مقایسه با کشورهایی مثل چین در حد پائین تری قرار دارد، اما نرخ تورم ایران در منطقه خاورمیانه و جهان در حد بالایی قرار دارد. پیش بینی هایی که در مورد نرخ رشد و تورم ایران می شود، حاکی از افزایش اندک نرخ رشد در سال های 2005 و 2006 نسبت به سال 2004 و افزایش نرخ تورم یا ادامه نرخ فعلی در این سالها می باشد.
مهمترین عامل تداوم نرخ رشد، تداوم افزایش درآمدهای حاصله از صادرات نفت یا ثبات میزان آنها است که پیش بینی می شود قیمت نفت در سالهای 2006 و 2007 در حد متوسط سال 2005 باقی بماند و یا اندکی کاهش یابد و میزان صادرات نفت کشور با افزایش ظرفیت تولید، در حد فعلی تداوم یابد.اما با افزایش واردات انتظار می رود که مازاد سهم حساب جاری در تولید ناخالص داخلی کاهش یابد.
عامل اصلی رشد تورم در ایران، رشد نقدینگی است که با نرخ 30 درصدی در سالهای اخیر رشد داشته است و در صورت تداوم سیاست های مالی (کسر بودجه و افزایش برداشت ذخیره ارزی)، این رشد در سالهای جاری افزایش خواهد یافت و نرخ تورم به بیش از 20 درصد می رسد.
کسری بودجه 6 ماهه اول امسال 3900 میلیارد تومان و رشد نقدینگی 16 درصد بوده است که بیش از میزان سال گذشته می باشد.البته، در صورت استفاده از ابزارهای سیاست پولی(فروش اوراق مشارکت، کاهش میزان وامهای پرداختی و هماهنگی سیاست های پولی و مالی ) امکان جلوگیری ازافزایش نرخ تورم و جود دارد.
در چشم انداز بیست ساله کشور و در برنامه چهارم توسعه اقتصادی که شروع آن سال 1384 است و به تصویب مقام رهبری و مجلس ششم و هفتم رسیده است چند محور برای رشد و توسعه 8 درصدی کشور با تاکید بر ایجاد عدالت اقتصادی ترسیم گردیده است.
1.افزایش بهره وری نیروی کار،سرمایه و بهره وری کامل عوامل تولید.
2.افزایش نسبت سرمایه گذاری به تولید ناخالص ملی از 7/28 درصد به 7/34 درصد.
3.افزایش نسبت صادرات غیر نفتی به تولید ناخالص داخلی از 3/6 درصد به 10 درصد.
4.افزایش نسبت سرمایه گذاری مستقیم خارجی به تولید ناخالص داخلی از 6/0 درصد به 3 درصد.
5.کاهش نرخ تورم از 17 درصد به 6/8 درصد( متوسط برنامه 9/9 درصد).
6.کاهش نرخ بیکاری از 9/10 درصد به 4/8 درصد در سال 1388.
این امر به معنی تعامل بیشتر با اقتصاد جهانی است که با توجه به درخواست عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی و برنامه آزاد سازی اقتصاد، خصوصی سازی و افزایش بهره وری در نظر گرفته شده است.
با توجه به شرایط فعلی اقتصادی، پیش بینی پژوهشکده پولی و بانکی این است که رسیدن به رشد 8 درصدی خوش بینانه است، کاهش نرخ تورم به یک رقم در صورت تداوم سیاست های فعلی امکان پذیر نیست و اما کاهش نرخ بیکاری به یک رقم تا اندازه زیادی محتمل است.
الزامات دسترسی به اهداف برنامه چهارم :
1.برای رسیدن به اهداف برنامه چهارم در زمینه کارآیی نیاز به ارتقاء کیفیت آموزش،تخصصی گرایی، استفاده از مدیریت کار آمد و رشد مهارت نیروی کار ضروری است.
2.به منظور افزایش صادرات غیر نفتی و رسیدن به رشد 7/10 درصدی در سال،نیاز به تعامل بیشتر با اقتصاد جهانی و نگرش جهانی در فعالیت های سرمایه گذاری و استفاده از منابع دانش و تکنولوژی شرکت های چند ملیتی می باشد.
3.برای کاهش نرخ تورم، انضباط مالی دولت، استقلال بانک مرکزی و کوچک شدن دولت از طریق واگذاری بخشی از فعالیت های تصدی گری و توجه اصلی دولت به سیاستگزاری و نظارت می باشد.
4.برای کاهش نرخ بیکاری به خصوص افراد تحصیل کرده و زنان،نیاز به ایجاد مشاغل در سطح تکنولوژی بالا، سرمایه گذاری وسیع در زمینه ساختار زیر بنایی کشور و جذب سرمایه گذاری خارجی است.
5.توسعه جهانگردی و جذب توریسم از جمله سیاست های کوتاه و متوسط المدتی است که می تواند به افزایش اشتغال و رشد اقتصادی کمک نماید.
6.تداوم اصلاحات برنامه سوم در برنامه چهارم برای واقعی نمودن نرخ بهره، کاهش و حذف مقررات دست و پاگیر نظام بانکی و بازار سرمایه و ایجاد ابزارهای جدید مالی برای تعمیق بازارهای مالی .